فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: builds, building, built
حالات: builds, building, built
• (1) تعریف: to create by joining various parts and materials; construct.
• مترادف: construct
• متضاد: disassemble, dismantle, tear down
• مشابه: assemble, create, erect, fabricate, form, frame, make, manufacture, rear
• مترادف: construct
• متضاد: disassemble, dismantle, tear down
• مشابه: assemble, create, erect, fabricate, form, frame, make, manufacture, rear
- They built a shed in the backyard.
[ترجمه hh] آنها یک انبار در پشت حیاط ساختند|
[ترجمه گوگل] در حیاط خلوت یک سوله ساختند[ترجمه ترگمان] آن ها یک انبار در حیاط پشتی ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- These stone churches were built to last.
[ترجمه مهدی] این کلیساهای سنگی ساخته شده اند تا بمانند|
[ترجمه Mj_translator] این کلیسا های سنگی طوری ساخته شده اندکه دوام داشته باشند/با دوام بمانند.|
[ترجمه گوگل] این کلیساهای سنگی برای ماندگاری ساخته شده اند[ترجمه ترگمان] این کلیساهای سنگی تا آخرین بار ساخته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to form or create.
• مترادف: create, form
• متضاد: destroy, eradicate
• مترادف: create, form
• متضاد: destroy, eradicate
- The country is building ties with its former enemy.
[ترجمه گوگل] این کشور در حال ایجاد روابط با دشمن سابق خود است
[ترجمه ترگمان] این کشور با دشمن سابق خود ارتباط دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این کشور با دشمن سابق خود ارتباط دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The coach hopes to build a strong team this year.
[ترجمه عسل] این مربی امیدواره امسل تیم قوی ای بسازه|
[ترجمه ♡キアナ♡] این مربی امیدوار است که امسال یک تیم بسیار قوی بسازد|
[ترجمه گوگل] مربی امیدوار است امسال تیم قدرتمندی بسازد[ترجمه ترگمان] این مربی امیدوار است امسال یک تیم قوی بسازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to strengthen or enlarge.
• مترادف: develop, strengthen
• متضاد: decrease, diminish, weaken
• مشابه: augment, enlarge, fortify, heighten, increase, intensify, magnify, reinforce, swell
• مترادف: develop, strengthen
• متضاد: decrease, diminish, weaken
• مشابه: augment, enlarge, fortify, heighten, increase, intensify, magnify, reinforce, swell
- Success built her confidence.
[ترجمه ♡キアナ♡] موفقیت باعث ایجاد اعتماد به نفس در او شد|
[ترجمه گوگل] موفقیت باعث ایجاد اعتماد به نفس او شد[ترجمه ترگمان] موفقیت به او اعتماد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: build up
عبارات: build up
• (1) تعریف: to create structures by putting parts together.
- Most toddlers enjoy building with blocks.
[ترجمه گوگل] بیشتر کودکان نوپا از ساختن با بلوک لذت می برند
[ترجمه ترگمان] اکثر کودکان نوپا از ساختن قطعات با بلوک لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اکثر کودکان نوپا از ساختن قطعات با بلوک لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to be employed in construction, esp. of houses or other large structures.
• مشابه: labor
• مشابه: labor
- He's been building with this company for a number of years now.
[ترجمه گوگل] او چند سالی است که با این شرکت مشغول ساخت و ساز است
[ترجمه ترگمان] الان چند ساله که با این شرکته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] الان چند ساله که با این شرکته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to grow in size, amount, or intensity.
• مترادف: develop, intensify, swell
• متضاد: decrease, diminish, reduce
• مشابه: accrue, grow, heighten, increase, mount
• مترادف: develop, intensify, swell
• متضاد: decrease, diminish, reduce
• مشابه: accrue, grow, heighten, increase, mount
- Listen to the music build.
[ترجمه گوگل] به ساخت موسیقی گوش دهید
[ترجمه ترگمان] به موزیک گوش بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به موزیک گوش بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The tension builds during this scene.
[ترجمه گوگل] تنش در این صحنه ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان] تنش در طول این صحنه ساخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تنش در طول این صحنه ساخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The nation's debt continues to build.
[ترجمه گوگل] بدهی های کشور همچنان به رشد خود ادامه می دهد
[ترجمه ترگمان] بدهی کشور همچنان ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بدهی کشور همچنان ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: of a person, physical structure; physique; figure.
• مترادف: physique
• مشابه: body, figure, frame
• مترادف: physique
• مشابه: body, figure, frame
- a slim build