bugle

/ˈbjuːɡl̩//ˈbjuːɡl̩/

معنی: شیپور، بوق
معانی دیگر: سرنا، شیپور زدن، (با زدن شیپور) آگهی دادن، منجوق شیپور مانند (شیشه ای یا پلاستیکی) که برای تزیین به لباس می دوزند، منجوق دار (bugled هم می گویند)، (گیاه شناسی) آپیکه، جعده، لبدیسی (جنس ajuga از خانواده ی mint که برای پوشش زمین و جلوگیری از فرسایش خاک کاشته می شود)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a horn similar to a trumpet or cornet, but usu. without keys or valves.

- The soldiers woke at the sound of the bugle.
[ترجمه گوگل] سربازان با صدای بوق بیدار شدند
[ترجمه ترگمان] سربازان از صدای بوق بلند شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: bugles, bugling, bugled
(1) تعریف: to play a bugle.

(2) تعریف: of some animals, to make a sound like that of a bugle.
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: bugler (n.)
• : تعریف: to summon by playing the bugle.
اسم ( noun )
• : تعریف: any of several plants of the mint family, bearing small white, blue, or pink flowers.
اسم ( noun )
• : تعریف: a cylindrical glass or plastic bead used to decorate clothing.

جمله های نمونه

1. bugle sounds roused the deer out of the thicket and onto the plain
صدای شیپور آهوها را از بیشه به دشت راند.

2. a bugle call
صدای شیپور

3. a bugle signal to attack
شیپور به نشان حمله

4. the bugle call summoned the soldiers to dinner
شیپور سربازان را به شام احضار کرد.

5. When he heard the bugle call, he caught up his gun and dashed out.
[ترجمه گوگل]با شنیدن صدای بوق، اسلحه‌اش را گرفت و بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]وقتی صدای بوق را شنید، تفنگش را گرفت و بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As the bugle sounded we ran to the sports ground and fell in.
[ترجمه گوگل]با صدای بوق ما به سمت زمین ورزش دویدیم و داخل شدیم
[ترجمه ترگمان]وقتی که شیپور به صدا در آمد، به سوی زمین ورزش دویدیم و بر زمین افتادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The bugle sounded as the troops advanced.
[ترجمه گوگل]با پیشروی نیروها صدای بوق به صدا درآمد
[ترجمه ترگمان]وقتی سربازها پیشروی می کردند، شیپور به صدا در می آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The bugle sounded the charge.
[ترجمه گوگل]باگل صدای شارژ را شنید
[ترجمه ترگمان]بوگل صدا را به صدا در آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He made a pensive sound like a distant bugle.
[ترجمه گوگل]او صدای متفکرانه ای مانند یک بوق از راه دور در می آورد
[ترجمه ترگمان]مثل یک شیپور دور به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bugle sounded the charge; the horsemen's pace increased, but remained all the while under control.
[ترجمه گوگل]باگل صدای شارژ را شنید سرعت اسب سواران افزایش یافت، اما در تمام مدت تحت کنترل بود
[ترجمه ترگمان]شیپور به صدا در آمد؛ سرعت سواران افزایش یافت، اما در تمام مدتی که تحت کنترل بود باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To whom is the bugle being blown?
[ترجمه گوگل]بوق به چه کسی منفجر می شود؟
[ترجمه ترگمان]پس این شیپور چه کسی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I want a trumpet, two tubas and a bugle.
[ترجمه گوگل]من یک ترومپت، دو تا توبا و یک بوگ می خواهم
[ترجمه ترگمان]من یک شیپور، دو tubas و یک شیپور می خواهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I bought lollipops and a toot - toot bugle. I started for home.
[ترجمه گوگل]من آب نبات چوبی خریدم و یک بوگ توت برای خونه شروع کردم
[ترجمه ترگمان]، به \"آب نبات\" و یه \"بوق بوق\" خریدم به طرف خانه راه افتادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Each blows his own bugle and sings his own tune -- each does things in his own way.
[ترجمه گوگل]هرکدام بوق خودش را می دمد و آهنگ خودش را می خواند -- هر کدام کارها را به روش خودش انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]هر یک از آن ها صدای خودش را بلند می کند و آواز خودش را می خواند - هر کدام یک کار را در راه خودش انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شیپور (اسم)
horn, bugle, trumpet, clarion

بوق (اسم)
horn, bugle, trumpet, concha

انگلیسی به انگلیسی

• brass wind instrument (especially used for sounding military signals)
play the bugle (brass instrument)
a bugle is a simple brass instrument that looks like a small trumpet.

پیشنهاد کاربران

اسم : شیپور
فعل : شیپور زدن
synonym : trumpet , horn
📍bugler = شیپورچی
bugle
شیپور

بپرس