bugbear

/ˈbʌɡbeər//ˈbʌɡbeə/

معنی: لو لو
معانی دیگر: بچه خوره، آنچه کودک را با آن بترسانند، هراسه، هر چیزی که ترس یا نگرانی بی جا تولید می کند، با لولو ترساندن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: something that causes fear, esp. fear that is exaggerated or without basis.
مشابه: fright

جمله های نمونه

1. the possibility of colliding with other planets had become his bugbear
امکان خوردن به سیارات دیگر او را دچار وحشت بیهوده کرده بود.

2. Smoking is a particular bugbear of his.
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن یکی از مشکلات خاص اوست
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن یک نشانه خاص از او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Inflation is the Government's main bugbear.
[ترجمه گوگل]تورم مشکل اصلی دولت است
[ترجمه ترگمان]تورم main اصلی دولت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Inflation is the government's main bugbear.
[ترجمه گوگل]تورم مشکل اصلی دولت است
[ترجمه ترگمان]تورم main اصلی دولت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Money is my biggest bugbear.
[ترجمه گوگل]پول بزرگترین مشکل من است
[ترجمه ترگمان]پول بزرگ ترین bugbear من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Paperwork is our worst bugbear.
[ترجمه گوگل]کاغذبازی بدترین مشکل ماست
[ترجمه ترگمان]کاره ای Paperwork، bugbear است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Paperwork is our bugbear; we can manage the housekeeping between us.
[ترجمه گوگل]کاغذبازی مشکل ماست ما می توانیم خانه داری بین خود را مدیریت کنیم
[ترجمه ترگمان]Paperwork bugbear ما است، می توانیم خانه را بین خودمان حل و فصل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Finally, we come to the bugbear of the 1980s - rubbish collection.
[ترجمه گوگل]سرانجام، به حشره دهه 1980 می رسیم - مجموعه زباله
[ترجمه ترگمان]در نهایت، ما به the مجموعه زباله ۱۹۸۰ می رسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He also mentioned an old bugbear - he thought Vincent should dress better.
[ترجمه گوگل]او همچنین به یک حشره قدیمی اشاره کرد - به نظر او وینسنت باید بهتر لباس بپوشد
[ترجمه ترگمان]او همچنین به یک bugbear قدیمی اشاره کرد - او فکر می کرد وینسنت باید بهتر لباس بپوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nor was it his other bugbear, the wicked arms manufacturers.
[ترجمه گوگل]و نه حشره‌کش دیگر او، تولیدکنندگان سلاح‌های شرور
[ترجمه ترگمان]از این گذشته، ما ترس های دیگرم را از دست داده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. University reform had long been his bugbear, and now was his bane.
[ترجمه گوگل]اصلاحات دانشگاهی مدت‌ها مشکل او بود و اکنون بلای او بود
[ترجمه ترگمان]اصلاح دانشگاه مدتی طول کشیده بود، و اکنون مایه دردسر او شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Germany was always a bugbear for France.
[ترجمه گوگل]آلمان همیشه برای فرانسه مشکل ساز بود
[ترجمه ترگمان]آلمان همواره برای فرانسه bugbear بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The older you are the more grouchy, with politicians being the biggest bugbear for sexagenarians.
[ترجمه گوگل]هر چه سن شما بیشتر باشد بداخلاق تر می شوید و سیاستمداران بزرگ ترین حشره برای طرفداران جنسی هستند
[ترجمه ترگمان]هر چه بزرگ تر باشید، غر غر می زنید، چرا که سیاستمداران بزرگ ترین bugbear برای sexagenarians هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لو لو (اسم)
fright, bogy, bogeyman, caddy, boggle, bugbear, scarecrow, bogle, bugaboo, hobgoblin, golliwog, gollywog, golliwogg

انگلیسی به انگلیسی

• irrational fear; difficult problem; goblin that eats naughty children (folklore)
a bugbear is something that worries or upsets people.

پیشنهاد کاربران

A cause of obsessive fear, anxiety, or irritation.
دغدغه، دلمشغولی، فکر و ذکر، هم و غم، دلهره، دلواپسی، عفریت.
لولو - یک سر و دو گوش - موجودی که کودکان را از آن میترسانند.
تنفر

بپرس