🔸 معادل فارسی:
وسواس آزاردهنده / گیر دادن بی مورد / حساسیت بی جا / حرص گرفتن از یه موضوع
در زبان محاوره ای:
یه چیزی رفته تو جونش، بدجوری گیر داده، انگار یه چیزی اذیتش می کنه، رو مخشه یه موضوع
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( احساسی – انتقادی ) :
وضعیتی که فرد به طور مداوم و آزاردهنده نسبت به یک موضوع خاص حساس، عصبانی یا وسواسی رفتار می کنه
مثال: He’s got a bug up his ass about punctuality.
بدجوری گیر داده به وقت شناسی.
2. ( رفتاری – طنزآمیز ) :
برای توصیف کسی که بی دلیل یا بیش ازحد ناراحت، تحریک پذیر یا سخت گیر شده
مثال: What’s with her today? She’s acting like she’s got a bug up her ass.
امروز چش شده؟ انگار یه چیزی بدجوری اذیتش می کنه.
🔸 مترادف ها:
obsession – fixation – peeve – hang - up – chip on one’s shoulder
وسواس آزاردهنده / گیر دادن بی مورد / حساسیت بی جا / حرص گرفتن از یه موضوع
در زبان محاوره ای:
یه چیزی رفته تو جونش، بدجوری گیر داده، انگار یه چیزی اذیتش می کنه، رو مخشه یه موضوع
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( احساسی – انتقادی ) :
وضعیتی که فرد به طور مداوم و آزاردهنده نسبت به یک موضوع خاص حساس، عصبانی یا وسواسی رفتار می کنه
مثال: He’s got a bug up his ass about punctuality.
بدجوری گیر داده به وقت شناسی.
2. ( رفتاری – طنزآمیز ) :
برای توصیف کسی که بی دلیل یا بیش ازحد ناراحت، تحریک پذیر یا سخت گیر شده
مثال: What’s with her today? She’s acting like she’s got a bug up her ass.
امروز چش شده؟ انگار یه چیزی بدجوری اذیتش می کنه.
🔸 مترادف ها: