bug fix

جمله های نمونه

1. The new software incorporates many bug fixes and product improvements.
[ترجمه گوگل]نرم افزار جدید بسیاری از رفع اشکال و بهبود محصول را در خود جای داده است
[ترجمه ترگمان]این نرم افزار جدید، بسیاری از رفع اشکال و بهبود محصول را در بر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Bug fix: Glow will be replaced by nemesis if user zombie class is Mirror Zombie.
[ترجمه گوگل]رفع اشکال: اگر کلاس زامبی کاربر Mirror Zombie باشد، Glow با nemesis جایگزین خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اشکال تعمیر اشکال: درخشش در صورت زامبی کاربر در صورتی که کلاس زامبی \"Mirror Zombie\" باشد جای خود را خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bug fix: some titles with corrupt UDF did not get decrypted.
[ترجمه گوگل]رفع اشکال: برخی از عناوین دارای UDF فاسد رمزگشایی نشدند
[ترجمه ترگمان]اشکال تعمیر اشکال: برخی از عناوین با UDF فاسد decrypted نشدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Even a bug fix could break code if someone has relied on the bug.
[ترجمه گوگل]اگر کسی به باگ اعتماد کرده باشد، حتی یک رفع اشکال می تواند کد را خراب کند
[ترجمه ترگمان]حتی اگر کسی به این حشره تکیه کرده باشد، حتی یک دستگاه تشخیص اشکال می تواند رمز عبور را بشکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Bug fix: When master password changing was canceled, message informing about successful change appeared anyway.
[ترجمه گوگل]رفع اشکال: وقتی تغییر رمز اصلی لغو شد، به هر حال پیام اطلاع رسانی در مورد تغییر موفقیت آمیز ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]اشکال تعمیر اشکال: هنگامی که تغییر گذرواژه اصلی لغو شد، پیام اطلاع داده شد که تغییرات موفق در هر صورت ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bug fix: Fix moving speed when stop watch enable.
[ترجمه گوگل]رفع اشکال: سرعت حرکت را با فعال کردن استاپ ساعت برطرف کنید
[ترجمه ترگمان]اشکال تعمیر: در هنگام توقف نمایش سرعت در حال حرکت را اصلاح کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bug fix: Changes to internal editor configuration were not applied to opened editors with local files.
[ترجمه گوگل]رفع اشکال: تغییرات در پیکربندی ویرایشگر داخلی برای ویرایشگرهای باز شده با فایل‌های محلی اعمال نشد
[ترجمه ترگمان]fix اشکال: تغییرات در پیکربندی ویرایشگر داخلی برای باز کردن ویراستاران با فایل های محلی اعمال نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In fact most outstanding problems were ironed out over the last couple of months, Goldstein says; bug fixing remains.
[ترجمه گوگل]گلدشتاین می‌گوید در واقع اکثر مشکلات برجسته در چند ماه گذشته برطرف شده‌اند رفع اشکال باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]به گفته گلداشتاین، در چند ماه گذشته مهم ترین مشکلات حل شده اند؛ تعمیر حشرات همچنان ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "One update that is quite important and timely for advanced users is the bug fix for the Intel e1000e network interface driver, " he added.
[ترجمه گوگل]او افزود: «یک به‌روزرسانی که برای کاربران پیشرفته بسیار مهم و به موقع است، رفع اشکال درایور رابط شبکه Intel e1000e است
[ترجمه ترگمان]او افزود: \" یک به روز رسانی که کاملا مهم و به موقع برای کاربران پیشرفته است، bug است که برای راننده رابط شبکه e۱۰۰۰e اینتل هماهنگ است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This includes management reports such as change record distribution across team members, average bug fix time, etc.
[ترجمه گوگل]این شامل گزارش‌های مدیریتی مانند توزیع رکورد تغییر در بین اعضای تیم، میانگین زمان رفع اشکال و غیره است
[ترجمه ترگمان]این شامل گزارش های مدیریتی از قبیل تغییر توزیع سابقه در تمام اعضای تیم، ثبت حشرات متوسط زمان و غیره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• change or correction designed to correct a computer "bug", software or hardware change that is intended to correct software malfunctions (computers)

پیشنهاد کاربران

بپرس