buffoon

/bəˈfuːn//bəˈfuːn/

معنی: مسخره، دلقک، لوده، مسخرگی کردن
معانی دیگر: دلقک، لوده، مسخرگی کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: buffoonish (adj.), buffoonery (n.), buffoonishness (n.)
(1) تعریف: someone who behaves comically; clown.
مترادف: clown, merry-andrew
مشابه: comedian, fool, jester, joker, wag, wit, zany

- He was beloved in high school as the class buffoon.
[ترجمه گوگل] او در دبیرستان به‌عنوان دلقک کلاس محبوب بود
[ترجمه ترگمان] او در دبیرستان به عنوان دلقک کلاس محبوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: someone who is seen as ridiculous by others.
مترادف: fool, laughingstock

- No one took him for anything more than a buffoon and no idea of his was taken seriously.
[ترجمه گوگل] هیچ کس او را برای چیزی بیشتر از یک قلدر نپذیرفت و هیچ ایده ای از او جدی گرفته نشد
[ترجمه ترگمان] هیچ کس او را دلقکی بیش از دلقکی تلقی نمی کرد و هیچ تصوری از او نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the buffoon made everyone laugh
دلقک همه را به خنده آورد.

2. They pictured their manager as a buffoon.
[ترجمه ماری] آنها مدیر خود را به شکل یک دلقک کشیدند
|
[ترجمه گوگل]آنها مدیر خود را به عنوان یک بوفون تصور می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها مدیر خود را دلقکی تلقی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Doesn't he get tired of playing the buffoon in class?
[ترجمه ماری] آیا اون از دلقک بازی در کلاس خسته نمیشه?
|
[ترجمه گوگل]آیا او از بوفون بازی در کلاس خسته نمی شود؟
[ترجمه ترگمان]آیا از بازی کردن مسخره در کلاس خسته نمی شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To many people he was just a romantic buffoon.
[ترجمه ماری] برای بسیاری از افراد اون فقط یک دلقک عاشق بود
|
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از مردم او فقط یک عاشق عاشقانه بود
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری از مردم یک دلقک رمانتیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. More precisely, a buffoon with a wacky idea and too much free time.
[ترجمه گوگل]به عبارت دقیق‌تر، یک دمدمی مزاج با ایده‌ای عجیب و غریب و وقت آزاد زیاد
[ترجمه ترگمان]به طور دقیق تر، یک دلقک با یک ایده احمقانه و زمان آزاد بسیار آزاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A buffoon, especially a performing clown.
[ترجمه گوگل]یک بوفون، به خصوص یک دلقک مجری
[ترجمه ترگمان]یه دلقک، مخصوصا یه دلقک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My face looks like a buffoon with a smile.
[ترجمه گوگل]صورتم شبیه یک بوفون با لبخند است
[ترجمه ترگمان]صورت من مثل دلقکی است که لبخند می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That politician acted like a buffoon during that debate.
[ترجمه گوگل]آن سیاستمدار در آن مناظره مانند یک بوفون عمل کرد
[ترجمه ترگمان]آن سیاست مدار در طول این مباحثات مانند دلقکی عمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The southest buffoon is still clamouring to depart form China.
[ترجمه گوگل]جنوب‌ترین بوفون هنوز در حال فریاد زدن برای خروج از چین است
[ترجمه ترگمان]دلقکی southest هنوز فریاد می زند که چین را تشکیل دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And when he had said this, the buffoon vanished; Zarathustra, however, went on through the dark streets.
[ترجمه گوگل]و هنگامی که او این را گفت، بوفون ناپدید شد زرتشت اما در کوچه های تاریک پیش رفت
[ترجمه ترگمان]و هنگامی که این سخن را گفت، دلقک ناپدید شد و با این همه از خیابان های تاریک گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What a bumbling, impotent buffoon!
[ترجمه گوگل]چه بوفون ناتوان و بی‌توانی!
[ترجمه ترگمان]چه مسخره بازی مسخره ای!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Neill triumphantly flies in the face of a long line of buffoon kings on film.
[ترجمه گوگل]نیل پیروزمندانه در برابر صف طولانی پادشاهان بوفون در فیلم پرواز می کند
[ترجمه ترگمان]نیل پیروزمندانه در مواجهه با یک خط بلند از پادشاهان دلقکی بر روی فیلم پرواز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This man symbolizes everything wrong with Britain - a deeply untalented buffoon a thoroughly sinister interior.
[ترجمه گوگل]این مرد نمادی از همه چیز اشتباه در بریتانیا است - یک بوفون عمیقاً بی استعداد، یک فضای داخلی کاملاً شوم
[ترجمه ترگمان]این مرد نماد همه چیز در بریتانیا است - دلقک عمیقا untalented یک فضای داخلی کاملا شوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The man painted his hair into blue, looking like a buffoon.
[ترجمه گوگل]مرد موهایش را آبی رنگ کرد که شبیه یک بوفون بود
[ترجمه ترگمان]مرد موهایش را به رنگ آبی کشید و شبیه دلقکی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مسخره (اسم)
flout, antic, mockery, ridicule, scoff, zany, aunt sally, irony, patch, gibe, butt, jeer, bob, jest, taunt, buffoon, clown, droll, laughingstock, staring-quarter, cut-up, witticism, merry-andrew, mickey, own-glass, pickle herring, punchball

دلقک (اسم)
fool, stooge, buffoon, jester, pierrot, harlequin, loblolly, tomfool, merry-andrew

لوده (اسم)
fool, zany, buffoon, harlequin, clown, farceur, footler, tomfool, hobbyhorse, punchinello

مسخرگی کردن (فعل)
mimic, buffoon, clown

انگلیسی به انگلیسی

• ludicrous figure, clown, fool, joker
you call someone a buffoon when they do silly things; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
Don’t listen to him, he’s just a buffoon.
In a comedic context, someone might say, “He always plays the buffoon in our skits. ”
A person might use the term to describe a clumsy or foolish action, such as, “I can’t believe I tripped over my own feet, what a buffoon!”
اسم : دلقک ، احمق ، لوده
synonym : clown , fool
فعل : مسخره بازی در آوردن
To behave like a buffoon
buffoon
play the buffoon = لودگی کردن - دلقک بازی درآوردن - مسخرگی کردن
buffoon ( هنرهای نمایشی )
واژه مصوب: لوده
تعریف: شخصیتی کمدی در نمایش که حرکات و گفتار مضحک دارد
مچل
مچل . [ م َ چ َ ] ( ص ) آدمی که مورد تمسخر عده ای قرار می گیرد. کسی که او را دست می اندازند. آدمی که بر اثر شوخی دیگران اوقاتش تلخ شده و از کوره دررفته است : این یارو مچل خوبی است . یا دیشب فلانی را مچل کردیم . ( فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ) .
دلقک

بپرس