اسم ( noun )
حالات: buffalo, buffaloes, buffalos
حالات: buffalo, buffaloes, buffalos
• (1) تعریف: any of various large mammals with long legs, hooves, and horns native to Africa and Asia.
- A water buffalo pulled the plow through the rice field.
[ترجمه گوگل] یک گاومیش آبی گاوآهن را از میان مزرعه برنج کشید
[ترجمه ترگمان] یک بوفالو آبی گاوآهن را از میان مزارع برنج بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک بوفالو آبی گاوآهن را از میان مزارع برنج بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: colloquially, a bison of North America.
- Buffaloes used to roam the Great Plains in large numbers.
[ترجمه گوگل] بوفالوها به تعداد زیاد در دشت های بزرگ پرسه می زدند
[ترجمه ترگمان] Buffaloes عادت داشت که در دشت های بزرگ در تعداد زیادی پرسه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] Buffaloes عادت داشت که در دشت های بزرگ در تعداد زیادی پرسه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: buffalos, buffaloing, buffaloed
حالات: buffalos, buffaloing, buffaloed
• (1) تعریف: (informal) to bewilder or confuse.
• مشابه: baffle, bewilder
• مشابه: baffle, bewilder
- The physics problem buffaloed us for a long time.
[ترجمه گوگل] مشکل فیزیک برای مدت طولانی ما را درگیر کرده بود
[ترجمه ترگمان] مشکل فیزیک برای مدتی طولانی از ما جدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مشکل فیزیک برای مدتی طولانی از ما جدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to intimidate or coerce, as by a show of force.
• مشابه: bulldoze
• مشابه: bulldoze
- He refused to go at first, but he was buffaloed into it by the gang.
[ترجمه گوگل] او ابتدا از رفتن امتناع کرد، اما باند او را به داخل آن برد
[ترجمه ترگمان] ابتدا از رفتن خودداری کرد، اما دسته دسته در آن دخالت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ابتدا از رفتن خودداری کرد، اما دسته دسته در آن دخالت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید