budding

/ˈbʌdɪŋ//ˈbʌdɪŋ/

شکوفا، در حال رشد، پر نوید، (در جانداران رده ی پایین مانند ابرهای دریایی) تولید مثل غیرجنسی از طریق ایجاد قلمبه شدگی در بخشی از بدن جاندار، پر نوید their budding relationship came to an abrupt end رابطهی شکوفای آنها ناگهان قطع شد

جمله های نمونه

1. their budding relationship came to an abrupt end
رابطه ی شکوفای آنها ناگهان قطع شد.

2. the company is still in its budding stages
شرکت هنوز مراحل اولیه رشد خود را طی می کند.

3. when his father died, alexander the great was a budding youth
هنگامی که پدرش مرد،اسکندر کبیر جوان روزبهی بود.

4. two of the newly planted trees died, but the others have started budding
دوتا از درختانی که تازه کاشته بودند خشک شدند،ولی بقیه شروع به جوانه زدن کرده اند.

5. In this poem the budding flower means youth.
[ترجمه گوگل]در این شعر گل غنچه به معنای جوانی است
[ترجمه ترگمان]در این شعر، گل در حال جوانه زدن به معنای جوانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The forum is now open to all budding entrepreneurs.
[ترجمه گوگل]این انجمن اکنون برای همه کارآفرینان نوپا باز است
[ترجمه ترگمان]این فروم اکنون برای همه کارآفرینان نوپا باز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The trees are budding early this year.
[ترجمه گوگل]درختان امسال زود جوانه می زنند
[ترجمه ترگمان]درختان در اوایل سال جاری جوانه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The budding young star is now hot property in Hollywood.
[ترجمه گوگل]ستاره جوان جوان در حال حاضر در هالیوود یک ملک داغ است
[ترجمه ترگمان]این ستاره جوان در حال جوانه زدن در حال حاضر در هالیوود مورد توجه قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Scattered farmhouses, sentry telephone poles, and budding green fields flanked them on each side.
[ترجمه گوگل]خانه‌های مزرعه‌ای پراکنده، تیرهای تلفن نگهبانی، و مزارع سبز جوانه زده از هر طرف آنها را احاطه کرده بود
[ترجمه ترگمان]تپه های شنی و تیره ای تلگراف و مزارع سبز و سبزی که در دو طرف آن ها روییده بود جوانه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Budding Beckers and Grafs start gaining skills from around the age of five or six - sometimes even younger.
[ترجمه گوگل]بکرها و گراف های جوان از سن پنج یا شش سالگی شروع به کسب مهارت می کنند - گاهی اوقات حتی جوان تر
[ترجمه ترگمان]جوانه زنی: و Grafs شروع به کسب مهارت از حدود پنج یا شش سال یا حتی کوچک تر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Richardson was reluctant to blame OPEC for this budding return to energy malaise.
[ترجمه گوگل]ریچاردسون تمایلی به سرزنش اوپک برای این بازگشت نوپا به ضعف انرژی نداشت
[ترجمه ترگمان]ریچاردسون بی میل بود که اپک را بابت این بازگشت به شکوفایی انرژی سرزنش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Start budding rootstocks towards the end of the month, taking buds from firm young shoots.
[ترجمه گوگل]جوانه زدن پایه ها را از اواخر ماه شروع کنید و از شاخه های جوان سفت جوانه بگیرید
[ترجمه ترگمان]جوانه زنی خود را در پایان ماه شروع کنید و جوانه ها را از جوانه های تازه بالا ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To answer these challenges, any budding access provider will need to develop strong marketing strategies and programs to support future growth.
[ترجمه گوگل]برای پاسخ به این چالش‌ها، هر ارائه‌دهنده دسترسی نوپا باید استراتژی‌ها و برنامه‌های بازاریابی قوی برای حمایت از رشد آینده ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]برای پاسخ به این چالش ها، هر ارائهکننده خدمات دسترسی در حال شکوفایی باید استراتژی های بازاریابی قوی و برنامه هایی را برای حمایت از رشد آتی توسعه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ball was a budding talent, a passionate performer on both double and electric bass.
[ترجمه گوگل]بال یک استعداد نوظهور بود، یک نوازنده پرشور هم در باس دوبل و هم الکتریک
[ترجمه ترگمان]بال یک استعداد در حال شکوفایی بود که نوازنده سرسخت هر دو باس دو برابر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• sprouting, developing, bursting forth
sprouting; developing, beginning to develop
a budding poet, artist, or musician is one who is just beginning to develop and be successful.

پیشنهاد کاربران

نوشکفته. نوخاسته. نوپا
مثال:
their budding relationship came to an abrupt end.
رابطه ی نوپای آنها به یک پایان ناگهانی رسید.
فرد تازه کار و علاقمند و آینده دار در حوزه ای
budding
“Budding” is an adjective that means beginning to develop or show signs of future success in a particular area. For example, a budding artist is someone who is starting to show promise in their artistic abilities.
...
[مشاهده متن کامل]

صفتی است که به معنای شروع رشد یا نشان دادن نشانه هایی از موفقیت آینده در یک حوزه خاص است. به عنوان مثال، یک هنرمند نوپا کسی است که شروع به نشان دادن توانایی های هنری خود می کند، نوپا، آینده دار
She’s a budding entrepreneur who’s already started her own business.
The young athlete is a budding star who’s expected to have a bright future in sports.
The budding artist’s paintings show a lot of promise and creativity.
The company is investing in budding technologies that have the potential to revolutionize the industry.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/budding
اینده دار
نوپا، جوان
budding ( زیست شناسی - میکرب شناسی )
واژه مصوب: جوانه زنی
تعریف: نوعی تکثیر غیرجنسی ازطریق رویش یاختۀ جدید از کنار یاختۀ دیگر که بیشتر در مخمرها روی می دهد
فزاینده
someone who is just starting to paint, act etc, and will probably be successful at it
آماتور. تازه کار
در حال توسعه
beginning to develop or show signs of future success in a particular area
شکوفا، در حال رشد، پر نوید
مثال :
The high school jazz group included a number of budding musicians
رو به رشد
رشد و شکوفایی، توسعه، پیشرفت
جوانه زدن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس