bucolic

/bjuːˈkɑːlɪk//bjuːˈkɒlɪk/

معنی: روستایی، اشعار روستایی، دهقانی
معانی دیگر: وابسته به زندگانی کشاورزی و مناظر طبیعی، شبانی، وابسته به زندگی شبانی و گوسفندداری، شعر شبانی، شعر درباره ی شبانان و زندگی روستایی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or suggesting the countryside or a rustic style of life, esp. one that is quiet and pleasant.

- The story takes place in a bucolic setting, and the main character is a humble sheep farmer.
[ترجمه ahmad fallah] داستان در یک محیط روستایی اتفاق می افتد و شخصیت اصلی یک دامدار ساده و بی ریاست.
|
[ترجمه گوگل] داستان در یک محیط بوکولیک اتفاق می افتد و شخصیت اصلی یک گوسفنددار فروتن است
[ترجمه ترگمان] داستان در یک محیط روستایی رخ می دهد و شخصیت اصلی یک کشاورز فروتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: bucolically (adj.)
• : تعریف: a poem about shepherds or the countryside; pastoral poem.

جمله های نمونه

1. the bucolic atmosphere of arcata interested john and his family
محیط روستایی شهر ارکیتا جان و خانواده اش را جذب کرد.

2. The painting shows a typically bucolic scene with peasants harvesting crops in a field.
[ترجمه گوگل]این نقاشی یک منظره معمولی بوکولیکی با دهقانان در حال برداشت محصول در یک مزرعه را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این نقاشی معمولا یک صحنه روستایی با کشاورزان در حال برداشت محصول در یک میدان را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Today the bucolic beauty of the region hides a deeply entrenched and long-standing poverty.
[ترجمه گوگل]امروزه زیبایی بوکولیسی منطقه، فقر عمیق و دیرپایی را پنهان کرده است
[ترجمه ترگمان]امروزه زیبایی روستایی منطقه، فقر عمیق و طولانی مدت را پنهان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was a certain bucolic look to the faces of the cart drivers.
[ترجمه گوگل]در چهره رانندگان گاری یک نگاه بی‌نظمی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در این کار، از بعض جهات، در مقابل رانندگان گاری به چشم دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And that will seem positively bucolic in 20 when the traffic count is predicted to more than triple.
[ترجمه گوگل]و زمانی که تعداد ترافیک بیش از سه برابر پیش‌بینی می‌شود، این به‌طور مثبت در 20 به نظر می‌رسد
[ترجمه ترگمان]و این امر در زمانی که شمارش ترافیک برای بیش از سه برابر پیش بینی شود، به طور مثبت در روز ۲۰ مورد تحلیل قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Despite this bucolic portrait, Iowa has its share of urban landscapes, too.
[ترجمه گوگل]علی‌رغم این پرتره بوکولیک، آیووا از مناظر شهری نیز برخوردار است
[ترجمه ترگمان]علی رغم این پرتره روستایی، آیووا سهم خود از مناظر شهری را نیز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Thorntown's bucolic bliss was to a corporate sponsor, Campbell Soup. But such efforts are not enough.
[ترجمه گوگل]سعادت تورن تاون به یک حامی شرکتی، سوپ کمپبل، بود اما چنین تلاش هایی کافی نیست
[ترجمه ترگمان]\"کمپبل سوپ\"، یکی از اسپانسر شرکت، می گوید که سعادت روستایی Thorntown یک حامی مالی بود اما این تلاش ها کافی نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The bucolic woods, vineyards and meadows of the south-west were such a delight after the Great Sandy Desert that we rode along grinning in our helmets and saying: "Corners!
[ترجمه گوگل]جنگل‌های انگور، تاکستان‌ها و چمن‌زارهای جنوب غربی پس از صحرای شنی بزرگ چنان لذت‌بخش بود که سوار بر کلاه خود پوزخند زدیم و گفتیم: «گوشه‌ها!
[ترجمه ترگمان]جنگل ها، جنگل ها و چمن زار جنوب غربی چنان از صحرای بزرگ شنی بزرگ لذت می بردند که ما در حالی که به کلاه های خود پوزخند زدیم و می گفتیم: Corners!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The keenest of bucolic minds felt a whispering awe the sight the gentry ( George Eliot ).
[ترجمه گوگل]تندروترین ذهن‌های بی‌نظیر از دیدن نجیب‌زاده‌ها (جرج الیوت) هیبتی زمزمه‌آمیز احساس کردند
[ترجمه ترگمان]سرزنده بودن در ذهن مردم احساس می کردند که از دیدن the (جورج الیوت)وحشت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He managed to transform the bucolic of butterflies into a dangerous sport.
[ترجمه گوگل]او موفق شد بوکولیک پروانه ها را به یک ورزش خطرناک تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]او موفق شد که پروانه ها را به یک ورزش خطرناک تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is a bucolic refuge in the midst of a great bustling city.
[ترجمه گوگل]این یک پناهگاه بوکولیکی در میان یک شهر شلوغ بزرگ است
[ترجمه ترگمان]در میان یک شهر پر جنب و جوشی زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The meadow was the scene of bucolic gaiety.
[ترجمه گوگل]علفزار صحنه شادی بیکولی بود
[ترجمه ترگمان]چمن زار سرشار از شادی و شادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Let them buy their bucolic knick-knacks.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید آنها را بخرند
[ترجمه ترگمان]بذار یه کم خرت و پرت خودشون رو بخرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Bucolic, conservative stuff, but nice and solid.
[ترجمه گوگل]چیزهای بوکولیک، محافظه کارانه، اما خوب و محکم
[ترجمه ترگمان]پر زرق و برق، محافظه کار، اما خوب و محکم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روستایی (اسم)
farmer, peasant, villager, clodhopper, boor, bucolic, commoner, cottager, yokel, churl, hobnail, georgic, kern, ruralist

اشعار روستایی (صفت)
bucolic

دهقانی (صفت)
peasant, bucolic

انگلیسی به انگلیسی

• pastoral poem; writer of pastoral poems; farmer, rustic (archaic)
rural, pastoral, idyllic
bucolic means relating to the countryside; a literary word.

پیشنهاد کاربران

جنبه های دلپذیر زندگی در روستا و طبیعت
نشان دهنده یک صحنه یا سبک زندگی ایدئال و روستایی است.
مترادف: Rural, pastoral, idyllic
متضاد: Urban, metropolitan, industrial
مثال؛
The bucolic landscape was dotted with grazing sheep and charming cottages.
...
[مشاهده متن کامل]

They dreamed of retiring to a bucolic village far from the city.
Her paintings often depict bucolic scenes with rolling hills and rivers.

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Relating to the pleasant aspects of the countryside and rural life 🌾
🔍 مترادف: Pastoral
✅ مثال: The painting depicted a bucolic scene of a farm in the countryside.
روستاوار
روستاگونه
روستایی
relating to the pleasant aspects of the countryside and country life
مربوط به جنبه های دلپذیر زندگی روستایی
- - - - - - - -
The church is lovely for its bucolic setting.
آن کلیسا بخاطر محیط روستایی اش زیبا است.
Rural
روستایی

بپرس