bucket shop

/ˈbəkətˈʃɑːp//ˈbʌkɪt͡ʃɒp/

مغازه یا بنگاهی که به ظاهر دلال خرید و فروش سهام و اوراق بهادار است ولی عملا در شرطبندی روی نوسانات قیمت سهام و غیره شرکت می کند، جای شرطبندی وقمارروی سهام ومانندان

جمله های نمونه

1. Most would find their next jobs in similar bucket shops.
[ترجمه گوگل]بیشتر آنها شغل بعدی خود را در مغازه های سطلی مشابه پیدا می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها شغل بعدی خود را در فروشگاه های bucket مشابه خواهند یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Successful salesmen in bucket shops scorn weak or moralising colleagues, just as they do all the clients.
[ترجمه گوگل]فروشندگان موفق در مغازه های سطلی، همکاران ضعیف یا اخلاقی را تحقیر می کنند، درست مانند همه مشتریان
[ترجمه ترگمان]فروشندگان موفق در فروشگاه های سطل، همکاران ضعیف یا moralising را تحقیر می کنند، درست مثل همه مشتریان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. After all, Merrill Lynch is not a bucket shop.
[ترجمه گوگل]به هر حال، مریل لینچ یک مغازه سطلی نیست
[ترجمه ترگمان]بعد از همه، مریل لینچ یک فروشگاه بزرگ نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bucket shops with more to hide are often more cautious when it comes to recruitment.
[ترجمه گوگل]مغازه های سطلی که چیزهای بیشتری برای پنهان کردن دارند، اغلب در مورد استخدام محتاط تر هستند
[ترجمه ترگمان]وقتی نوبت به کارمند یابی می رسد، Bucket shops با بیشتر پنهان کردن بیشتر احتیاط می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is an art in quitting a bucket shop.
[ترجمه گوگل]ترک مغازه سطلی یک هنر است
[ترجمه ترگمان]یه هنر در حال ترک کردن یه مغازه هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That bucket shop had branches all over the city, in hotel lobbies, and in near-by towns.
[ترجمه گوگل]آن مغازه سطلی در سراسر شهر، در لابی هتل ها و در شهرهای نزدیک شعبه داشت
[ترجمه ترگمان]آن مغازه سطل، در سراسر شهر، در لابی هتل، و در نزدیک شهرها شعبه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The U. S. has laws restricting bucket shop practices by limiting the ability of brokerage houses to create and trade certain types of over-the-counter securities.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده قوانینی دارد که با محدود کردن توانایی کارگزاری‌ها برای ایجاد و تجارت انواع خاصی از اوراق بهادار خارج از بورس، فعالیت‌های فروشگاه‌های سطلی را محدود می‌کند
[ترجمه ترگمان]U اس با محدود کردن توانایی شرکت های کارگزاری برای ایجاد و تجارت انواع خاصی از اوراق بهادار، قوانین محدود کردن فعالیت های کارگاه را محدود کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Instead, we re - created the old bucket shop gambling parlours on steroids and another credit crisis.
[ترجمه گوگل]در عوض، ما سالن‌های قمار سطلی قدیمی را با استروئیدها و یک بحران اعتباری دیگر دوباره ایجاد کردیم
[ترجمه ترگمان]در عوض، فروشگاه قدیمی قمار قمار در استروئید و یک بحران اعتباری دیگر را ایجاد کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "I'm going to buy all the Burlington the bucket shop will let me carry with the money I give him for margin," he said.
[ترجمه گوگل]او گفت: "من می خواهم تمام برلینگتون را بخرم که مغازه سطلی به من اجازه می دهد با پولی که به او می دهم حمل کنم "
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" من می خواهم همه Burlington مغازه سطل را بخرم و به من اجازه می دهد تا پولی را که به او می دهم حمل کنم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In contrast, the streetwise dealers require quicker money, and may end up in a bucket shop on the Continent.
[ترجمه گوگل]در مقابل، دلال‌های خیابانی به پول سریع‌تری نیاز دارند و ممکن است در یک مغازه سطلی در قاره به سر ببرند
[ترجمه ترگمان]در مقابل، فروشندگان دوره گرد به پول سریع تر نیاز دارند و ممکن است در یک فروشگاه بزرگ در قاره اروپا زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Oxford felt like a transatlantic liner in the age of bucket shops and cut-price charters.
[ترجمه گوگل]آکسفورد در عصر مغازه‌های سطلی و چارترهای ارزان قیمت، مانند یک کشتی فراآتلانتیک احساس می‌شد
[ترجمه ترگمان]آکسفورد احساس می کرد که یک کشتی اقیانوس پیما در عصر فروشگاه های سطل و منشور قیمت کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Harvard dealers know more than their counterparts at newer bucket shops, and so have more choice of career direction.
[ترجمه گوگل]دلالان هاروارد بیشتر از همتایان خود در فروشگاه های سطلی جدیدتر می دانند و بنابراین انتخاب بیشتری برای مسیر شغلی دارند
[ترجمه ترگمان]فروشندگان هاروارد بیش از همتایان خود در فروشگاه های bucket جدیدتر می دانند، و بنابراین مسیر شغلی بیشتری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But there was serious concern that swaps violated the old bucket shop laws.
[ترجمه گوگل]اما این نگرانی جدی وجود داشت که مبادله ها قوانین قدیمی فروشگاه های سطلی را نقض می کنند
[ترجمه ترگمان]اما نگرانی جدی در این مورد وجود داشت که معاملات، قوانین مربوط به مغازه قدیمی را زیر پا می گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As a matter of fact, mine was the ideal way to operate in a bucket shop, where all that a trader does is to bet on fluctuations as they are printed by the ticker on the tape.
[ترجمه گوگل]در واقع، مال من راه ایده‌آلی برای کار در مغازه‌های سطلی بود، جایی که تنها کاری که یک معامله‌گر انجام می‌دهد شرط‌بندی روی نوسانات است که با علامت روی نوار چاپ می‌شوند
[ترجمه ترگمان]در واقع، معدن روش ایده آلی برای کار در یک فروشگاه بزرگ بود، جایی که همه آن یک تاجر برای شرط بندی بر روی نوساناتی که روی نوار روی نوار قرار دارند شرط ببندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• cheap saloon in the past that sold liquor in buckets; unstable and unethical brokerage firm; (bitish slang) travel agency that sells cheap air tickets; broker who practices bucketing
in britain, a bucket shop is a travel agency that sells airline tickets cheaply in order to fill seats which would otherwise be empty.
cheap saloon in the past that sold liquor in buckets; unstable and unethical brokerage firm; (bitish slang) travel agency that sells cheap air tickets

پیشنهاد کاربران

دفتر شرط بندی
محلی که تجارت قمار گونه بر اساس قیمت ابزارهای مالی رو فراهم میکنه. به کسی که روی قیمت قمار میکنه bucketeer گفته میشه.
مثال:
Bucket shops were found in many large American cities from the mid - 1800s but the practice was eventually ruled illegal and largely disappeared by the 1920s
در حسابداری:
سفته باز، بنگاه معاملاتی

بپرس