buck

/ˈbək//bʌk/

معنی: خود ستایی، جفتک، نر، دلار، قوچ، جنس نر اهو و حیوانات دیگر، جفتک انداختن، از روی خرک پریدن، مخالفت کردن با، بالا پریدن و قوز کردن
معانی دیگر: پرل باک (نویسنده ی امریکایی)، (در مورد خرگوش و آهو و بز و غیره) نر، نره، بد لگامی کردن، سکیزیدن، (عامیانه) مقاومت کردن، سرسختی کردن، شانه خالی کردن، (امریکا) وابسته به دون ترین رتبه ی نظامی، گوزن نر، راش، شوکا، رجوع شود به: buckskin، (عامیانه) مرد جوان، نره خر، (قدیمی) خوش لباس، فکلی، ژیگول، (در مورد اسب) جفتک، سکیزه، (عامیانه - در مورد اتومبیل و غیره) بریده بریده حرکت کردن، (با جفتک پرانی) پرت کردن، (مکانیک) کمانش داشتن، (نادر)، خرک (نجاری)، (امریکا - خودمانی) یک دلار، (در اصل) بریده چوب یا نشانی که در بازی پوکر جلو کسی که ورق می دهد می گذاشتند تا نوبت فراموش نشود، امر قوچ، بالاپریدن وقوز کردن چون اسب، مخالفت کردن با دربازی فوتبال وغیره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a fully grown male of certain animal species such as the deer, goat, rabbit, and sheep.

- The buck had a large rack of antlers.
[ترجمه معروف اداک] گوزن یه جفت شاخ بزرگ داشت
|
[ترجمه گوگل] جفتک یک قفسه بزرگ از شاخ داشت
[ترجمه ترگمان] باک جای بزرگی پر از شاخ گوزن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a man who is or considers himself to be exceptionally virile or dashing.

- Why aren't you dancing with one of these handsome young bucks?
[ترجمه الهام قدوسی] چرا با یکی از این جوانهای خوش تیپ نمی رقصی؟
|
[ترجمه گوگل] چرا با یکی از این جوون های خوش تیپ نمی رقصی؟
[ترجمه ترگمان] چرا با یکی از این جوون خوشتیپ می رقصی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: of the lowest grade or rank in a particular military category.

- a buck private
[ترجمه گوگل] یک دلار خصوصی
[ترجمه ترگمان] یه آدم private …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: bucks, bucking, bucked
(1) تعریف: of a horse or similar animal, to leap off the ground and come down with stiff forelegs.

- The horse began to buck as soon as the man attempted to ride him.
[ترجمه گوگل] به محض اینکه مرد سعی کرد بر او سوار شود، اسب شروع به حرکت کرد
[ترجمه ترگمان] به محض آن که مرد سعی کرد او را به سواری ببرد، اسب به سرعت شروع به جفتک اندازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) to oppose or resist stubbornly or with determination.

- She bucked at their proposals.
[ترجمه گوگل] او با پیشنهادات آنها مخالفت کرد
[ترجمه ترگمان] او با پیشنهادهای آن ها مخالفت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to go forward in a series of jerks.

- The car was bucking wildly.
[ترجمه محمد] اتومبیل خیلی داشت می لرزید ( داشت جفتک می انداخت )
|
[ترجمه گوگل] ماشین به طرز وحشیانه‌ای در حال چرخیدن بود
[ترجمه ترگمان] اتومبیل با ترس و لرز به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
عبارات: buck up
(1) تعریف: to throw (a rider) by leaping off the ground and coming down with stiff forelegs.

- He had difficulty getting up after the horse bucked him.
[ترجمه گوگل] بعد از اینکه اسب به او ضربه زد، به سختی از جایش بلند شد
[ترجمه ترگمان] پس از آن که اسب به راه افتاد، به زحمت بلند شد و از جا بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to ram with the head.

(3) تعریف: to oppose or force one's way against.

- The boat bucked the squall.
[ترجمه گوگل] قایق غوغا را شکست
[ترجمه ترگمان] قایق در باد تکان می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He refuses to conform and he's always bucking the system.
[ترجمه گوگل] او از تطابق خودداری می کند و همیشه سیستم را به باد می دهد
[ترجمه ترگمان] او از پیروی کردن سرباز می زند و همیشه این سیستم را bucking
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: the act or an instance of bucking.
اسم ( noun )
• : تعریف: a structure used to hold wood for sawing; sawhorse.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bucks, bucking, bucked
• : تعریف: to cut or split (trees or logs), as with a saw or ax.
اسم ( noun )
عبارات: pass the buck
• : تعریف: an object such as a buckhorn knife that was formerly placed before a player in a poker game to indicate the responsibility to deal.
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a dollar in the U.S.

- Can I borrow ten bucks?
[ترجمه گوگل] آیا می توانم ده دلار قرض کنم؟
[ترجمه ترگمان] میشه ده دلار قرض بگیرم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. buck for
(امریکا - خودمانی) سخت کوشیدن (برای ترفیع و اضافه حقوق و غیره)

2. buck up
(امریکا - عامیانه) سرحال آمدن،سرکیف آمدن،شاد شدن

3. a buck deer
آهوی نر

4. a buck private
سرباز جز

5. to buck me trend
از راه و رسم (بخصوصی) پیروی نکردن

6. a buck and a half
یک دلار و نیم

7. the buck stops here
من مصدر کار و مسئول تصمیم گیری هستم

8. a ten-point buck
آهوی نر که شاخ او ده شاخه دارد

9. pass the buck
از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن

10. she's out for a fast buck
او دنبال پول مفت می گردد.

11. when it came time to pay, he started to buck
موقع پول دادن که رسید شروع کرد به جفتک پرانی.

12. He admired her willingness to buck the system .
[ترجمه گوگل]او تمایل او را برای تضعیف سیستم تحسین کرد
[ترجمه ترگمان]او تمایل خود را برای به دست آوردن این سیستم مورد تحسین قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Buck up! We'll be late.
[ترجمه گوگل]پشتیبان گرفتن! دیر میرسیم
[ترجمه ترگمان]! \"باک\" دیر می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You'd better buck up your ideas if you want to pass the exam.
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید در امتحان قبول شوید، بهتر است ایده های خود را جمع آوری کنید
[ترجمه ترگمان]اگه می خو ای آزمون رد شی بهتر می شی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Buck up, John! We'll be late.
[ترجمه گوگل]جفت کن، جان! دیر میرسیم
[ترجمه ترگمان]! \"باک\"، \"جان\" دیر می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Are taxpayers getting enough bang for their buck?
[ترجمه گوگل]آیا مالیات دهندگان به اندازه کافی پول خود را دریافت می کنند؟
[ترجمه ترگمان]تونستن برای their به اندازه کافی انفجار داشته باشن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. A holiday will buck her up.
[ترجمه گوگل]تعطیلات او را غافلگیر خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]یک تعطیلی او را لو خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خود ستایی (اسم)
flattery, gas, swank, gasconade, self-praise, swagger, braggadocio, buck, gassing, fanfaronade, splurge, flash, rodomontade, jactation, ostent, self-importance, self-applause, self-glorification, self-glory, vainglory

جفتک (اسم)
buck, capriole, gambado

نر (اسم)
buck, male, bull, tom

دلار (اسم)
buck, dollar

قوچ (اسم)
ram, wether, buck

جنس نر اهو و حیوانات دیگر (اسم)
buck

جفتک انداختن (فعل)
buck

از روی خرک پریدن (فعل)
buck

مخالفت کردن با (فعل)
resist, disagree, thwart, buck, oppugn

بالا پریدن و قوز کردن (فعل)
buck

تخصصی

[عمران و معماری] چارچوب
[نساجی] آب قلیایی - ششتشو با آب قلیایی

انگلیسی به انگلیسی

• male deer; male rabbit; dollar (slang)
move rapidly and with violence; jump vertically legs stiff and back arched ; bet, gamble (slang)
a buck is a us or australian dollar; an informal use.
a buck is also the male of various animals, including the deer and the rabbit.
if a horse bucks, it jumps into the air wildly with all four feet off the ground.
see also bucked.
when someone makes a fast buck, they make a lot of money quickly, usually by doing something dishonest.
if you pass the buck, you refuse to accept responsibility for something, and say that someone else is responsible.
you say the buck stops here to say that it is your responsibility to deal with a problem, rather than people who are junior to you.
if you buck up or if something bucks you up, you become more cheerful.
if you tell someone to buck up, you are telling them to hurry up; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

به طور نادر در زبان محاوره آمریکایی به معنای ۱۰۰ واحد از چیزی به کار می رود.
مثلا در مورد وزن:
Her weight is about buck ten, buck fifteen top.
وزنش حدودا ۱۰۰ پوند، نهایت ۱۵۰ پونده.
یا در مورد پول:
...
[مشاهده متن کامل]

She's making a buck eighty in her new job.
او ۱۸۰ ( هزار ) دلار در ماه توی شغل جدیدش درمیاره.

buck fat
چربی نر
buck fleece
پشم قوچ
buckaroo گاوچران
buckling گوزن یا خرگوش نر ( البته بالای یه سال )
یه کلمه ی خودمونی هم برای دلار میشه
buck ( dollar ) . Do you have a buck I can borrow
کنار گذاشتن
گوزن نر
مثال: We spotted a buck in the forest.
ما یک گوزن نر را در جنگل مشاهده کردیم.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
پول
مثال: Can you lend me a few bucks until payday?
می توانی تا روز حقوق چند دلار به من قرض دهی؟
1 -
US Australian English, informal plural bucks
a dollar
یک دلار
Can I borrow a couple of bucks?
He charged me 20 bucks for a new hubcap.
It cost me ten bucks.
2 -
the male of some animals such as deer and rabbits, or ( in South Africa ) a male or female antelope
...
[مشاهده متن کامل]

نر برخی از حیوانات مانند آهو و خرگوش یا ( در آفریقای جنوبی ) بز کوهی نر یا ماده

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/buck
( الکترونیک ) کاهش
Buck - Boost converter :نوعی�مبدل�DC - DC است که می تواند به صورت افزاینده یا کاهنده به کار رود. در این مدل که آن را می توان به نوعی هم ارز فلای بک دانست از تنها از یک کویل القاگر به جای ترانسفورماتور استفاده می گردد. �
...
[مشاهده متن کامل]

یک مبدل باک بوست یک ولتاژ خروجی DC تولید می کند که می تواند بزرگتر یا کوچکتر از ولتاژ ورودی DC آن باشد. همانطور که از نامش پیداست، عملکردهای مبدل باک ( که برای کاهش ولتاژ DC استفاده می شود ) و مبدل تقویت کننده ( برای افزایش ولتاژ DC استفاده می شود ) را ترکیب می کند.

۱دلار امریکا باک ( buck ) گفته میشود. در زبان محاوره بطور مثال ۲۰دلار را ۲۰باکس میگویند
Buck up
بجنبید، فرز باشید
✔️ شانه خالی کردن
✔️ گردن کس دیگه ای انداختن
💎Pass the Buck
Transfer a problem to someone else
💎pass the buck
INFORMAL
shift the responsibility for something to someone else
...
[مشاهده متن کامل]

⁦👈🏿⁩ "elected political leaders cannot pass the buck for crisis decisions to any alternative source of authority"
👈🏿 I was tempted to pass the buck ( = make somebody else responsible )
OxfordDictionary@
💎pass the buck
1 ) to blame someone or make them responsible for a problem that you should deal with
👈🏿 She's always trying to pass the buck and I'm sick of it!
2 ) to leave a difficult problem for someone else to deal with
👈🏿 Don't try to pass the buck - this is your responsibility, not mine
CambridgeDictionary@
اصطلاح، با مفهوم فارسی:
* از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن - گردن کس دیگری انداختن*
❇️PROVERB
❇️SAYING
❇️IDIOM

Buck = Dollar
Bucks = Dollars
◀️ That'll be nine bucks : میشه ۹ دلار ( راننده تاکسی )
همچنین buck به معنای money هم هست
جفتک زدن ( اسب )
buck ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: بینه‏بُری
تعریف: قطعه قطعه کردن یک درخت افتاده یا قطع‏شده
معانی اسلنگی:دزدی، در رفتن، بی ریخت، لخت، دعوا کردن، تلاش کردن، لجبازی کردن، سکس کردن.
It will cost me at least 1000dollars bucks
این حداقل ۱۰۰۰دلار واسه من خرج برمیداره
علوم دامی: بز نر بالغ
یک نوع کفش مردانه که به نام کفش دربی هم معروف هست
یک چوق ( در آمریکا )
پشت پا زدن، تن ندادن
Dollar ( عامیانه )
buck
dear buck: گوزن نر ، آهوی بزرگ نر
Several years ago
İn tomorrow spring weather is green
Tomorrow morning at the dawn of the sun
King of a beautiful deer buck is bron
چندین سال قبل
...
[مشاهده متن کامل]

در فردای هوای بهاری سر سبز
فردا بصبح در طلوع افق خورشید
شاهزاده پرنس گوزن نر زیبا رو به دنیا آمده است

بالا پریدن جنس آهوی نر big buck گوزن نر ، آهوی بزرگ نر
Several years ago
İn tomorrow spring weather is green
Tomorrow morning at the dawn of the sun
King of a beautiful deer buck is bron
...
[مشاهده متن کامل]

چندین سال قبل
در فردای هوای بهاری سر سبز
فردا بصبح در طلوع افق خورشید
شاهزاده پرنس گوزن نر زیبا رو به دنیا آمده است

یک دلار
در مورد حرکت اتومبیل ) ریپ زدن، لگد زدن یا جفتک پرانی خودرو هنگام حرکت، بریده بریده حرکت کردن!
کاهنده ( در الکترونیک )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس