bubo

/ˈbjuːboʊ//ˈbjuːbəʊ/

معنی: جغد شاخدار، خیارک
معانی دیگر: (پزشکی) خیارک، آماس غده ی لنفاتیک به ویژه زیر بغل و در کشاله ی ران، طب خیارک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: buboes
مشتقات: buboed (adj.)
• : تعریف: a swollen, inflamed lymph gland, esp. in the groin or armpit.

جمله های نمونه

1. Anyway, the first form of Bubo in the film was indeed a real owl.
[ترجمه گوگل]به هر حال، اولین شکل از بوبو در فیلم واقعاً یک جغد واقعی بود
[ترجمه ترگمان]به هر حال، اولین شکل of در فیلم یک جغد واقعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The US accuses Rear Admiral Jose Americo Bubo Na Tchuto of playing a key role in international drugs trafficking.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده دریاسالار خوزه آمریکو بوبو نا چوتو را به ایفای نقش کلیدی در قاچاق بین المللی مواد مخدر متهم می کند
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده دریادار خوزه Americo Bubo Na را به ایفای نقش کلیدی در قاچاق مواد مخدر بین المللی متهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The largest of all Sri Lankan owls, the bubo nipalensis matches the description of the Ulama perfectly, down to its characteristic screech and tufted “horns”.
[ترجمه گوگل]بزرگ‌ترین جغد سریلانکا، بوبو نیپالنسیس با توصیف علما کاملاً مطابقت دارد، تا صدای جیغ و «شاخ‌های پرزدار» آن
[ترجمه ترگمان]bubo nipalensis، که بزرگ ترین جغد اهل سری لانکا است، با توصیفی از جمعیت علما منطبق است و به screech مشخصه آن و شاخ دار آن اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A large Eurasian owl (Bubo bubo) having brownish plumage and prominent ear tufts.
[ترجمه گوگل]جغد بزرگ اوراسیا (Bubo bubo) با پرهای قهوه‌ای رنگ و گوش‌های برجسته
[ترجمه ترگمان]یک جغد بزرگ اروسیه ای (Bubo bubo)با پره ای قهوه ای و موهای برجسته گوش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Then, in 200 the Devil Bird was identified as a new species of owl, the spot-bellied eagle owl (bubo nipalensis).
[ترجمه گوگل]سپس، در سال 200، پرنده شیطان به عنوان گونه جدیدی از جغد، جغد عقاب شکم نقطه ای (bubo nipalensis) شناسایی شد
[ترجمه ترگمان]سپس در سال ۲۰۰ پرنده شیطان به عنوان گونه های جدید جغد شناسایی شد جغد عقاب با شکم خال (bubo nipalensis)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rear Admiral Bubo Na Tchuto had led Guinea-Bissau's navy until 2008 when he was suspected of plotting a failed coup.
[ترجمه گوگل]دریاسالار بوبو نا چوتو تا سال 2008 نیروی دریایی گینه بیسائو را رهبری می کرد که مظنون به طراحی یک کودتای نافرجام بود
[ترجمه ترگمان]دریادار Bubo Na Tchuto تا سال ۲۰۰۸ زمانی که مظنون به طراحی یک کودتای ناموفق بود، نیروی دریایی گینه بیسائو را رهبری کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Prices up and up in recent years, before the housing bubo bubble boost burst.
[ترجمه گوگل]قیمت‌ها در سال‌های اخیر، قبل از ترکیدن حباب حباب مسکن، افزایش و افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]بالا و بالا رفتن قیمت ها در سال های اخیر، قبل از این که رشد حباب bubo افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Depending on the presentation of the form on plague: bubo aspirates, blood, and sputum are the most appropriate specimens for rapid testing and culture.
[ترجمه گوگل]بسته به نحوه ارائه فرم در طاعون: آسپیراسیون بوبو، خون و خلط مناسب ترین نمونه ها برای آزمایش سریع و کشت هستند
[ترجمه ترگمان]بسته به ارائه شکل طاعون: bubo aspirates، خون و خلط از نمونه های مناسب برای آزمایش و فرهنگ سریع هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. According to the doctor's diagnosis, he has the symptoms of bubo.
[ترجمه گوگل]طبق تشخیص پزشک علائم بوبو را دارد
[ترجمه ترگمان]با توجه به تشخیص دکتر علائم بیماری bubo رو داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جغد شاخدار (اسم)
bubo

خیارک (اسم)
bubo

انگلیسی به انگلیسی

• inflammation of a lymph gland (particularly in the armpit)

پیشنهاد کاربران

خیارک ، بزرگ شدن غده لنفاوی بخصوص در کشاله ران که در شانکر نرم ، لمفو گرانولوماتوم مغبنی ، سیفیلیس ، سوزاک و طاعون دیده میشود لنفو گرانولومای مغبنی ‎venereum climatic b ‎ Iymphogranuloma خیارک سیفیلیسی
...
[مشاهده متن کامل]
بدون تمایل به ‎ indolent b سر باز کردن تورم دردناکگره های لنفاوی ‎ inguinal b کشاله ران که بعضی اوقات با یکدیگر در هم میشوند به واژه ‎ parotitis مراجعه ‎ parotid b فرمائید طاعون ، به واژه ‎ plague pestilential b مراجعه فرمائید خیارک حاصله بعلت ‎ sympathetic b سایش و آسیب لنفو گرانولومای مغبنی

بپرس