[ترجمه گوگل]او شخصیت درخشان و حبابی داشت [ترجمه ترگمان]او شخصیت درخشانی داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Guests were presented with glasses of bubbly on arrival.
[ترجمه گوگل]در بدو ورود به مهمانان لیوان های حباب دار داده شد [ترجمه ترگمان]در این موقع میهمانان با عینک bubbly در اتاق پذیرایی حضور داشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Let's crack open a bottle of bubbly to celebrate.
[ترجمه گوگل]بیایید برای جشن گرفتن یک بطری حباب باز کنیم [ترجمه ترگمان]بیا یک بطری شامپاین باز کنیم تا جشن بگیریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She has a very bubbly personality.
[ترجمه اچ بانو] او شخصیت بسیار سرزنده ای دارد.
|
[ترجمه گوگل]او شخصیت بسیار حبابی دارد [ترجمه ترگمان]او شخصیت حبابی خیلی حبابی دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She was a wonderful, bubbly girl, full of vigour.
[ترجمه اچ بانو] او دختری فوق العاده، سرزنده و سرشار از انرژی دارد.
|
[ترجمه idc] او یک دختر فوق العاده، پرشور، پر از انرژی بود
|
[ترجمه گوگل]او یک دختر فوق العاده، حبابی، پر از انرژی بود [ترجمه ترگمان]او یک دختر شگفت انگیز و حبابی و پر قدرت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Lunch and oceans of bubbly will be served here in the vaulted chalk cellars.
[ترجمه گوگل]ناهار و اقیانوسهای حبابدار اینجا در زیرزمینهای گچی طاقدار سرو میشود [ترجمه ترگمان]در این جا در زیر cellars گچی ناهار و اقیانوس of در اینجا سرو می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. But investors should uncork the bubbly only if they have already banked their profits.
[ترجمه گوگل]اما سرمایه گذاران تنها در صورتی باید حباب را باز کنند که قبلاً سود خود را بانکی کرده باشند [ترجمه ترگمان]اما سرمایه گذاران تنها در صورتی که سود خود را به پایان برسانند، انرژی حبابی را تامین خواهند کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The once boyish, bubbly children's presenter admitted his addiction live on television in front of 5 million viewers.
[ترجمه گوگل]مجری بچه پسرونه و حبابپز بچهها به صورت زنده در تلویزیون و در حضور 5 میلیون بیننده به اعتیاد خود اعتراف کرد [ترجمه ترگمان]این مجری پسری که زمانی پسرانه بود، اعتراف کرد که اعتیاد او در تلویزیون در برابر ۵ میلیون بیننده زنده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Bake at 350 degrees until hot and bubbly, 20 to 25 minutes.
[ترجمه گوگل]در دمای 350 درجه بپزید تا داغ و حباب دار شود، 20 تا 25 دقیقه [ترجمه ترگمان]at تا ۳۵۰ درجه تا گرم و حبابی، ۲۰ تا ۲۵ دقیقه Bake [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Bubbly feeling:THE Marquess of Blandford, freed from jail after a judge admitted a mistake, toasted his liberty with champagne.
[ترجمه گوگل]احساس حبابی: مارکز بلاندفورد که پس از اعتراف یک قاضی به اشتباه از زندان آزاد شد، آزادی خود را با شامپاین برشته کرد [ترجمه ترگمان]احساس حبابی، آزادی of، آزاد از زندان، آزاد از زندان، پس از اعتراف یک قاضی، خود را با شامپاین برشته کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She felt bubbly with fun, and had to try hard not to let it show too much.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که از سرگرمی حبابی شده بود، و مجبور بود سخت تلاش می کرد تا اجازه ندهد آن را بیش از حد نشان دهد [ترجمه ترگمان]دلش پر از شادی بود، و ناچار بود به سختی تلاش کند که این نمایش را بیش از حد نشان ندهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Normally bubbly and animated, she had seemed tired and overworked.
[ترجمه گوگل]به طور معمول حبابی و متحرک، خسته و کار زیاد به نظر می رسید [ترجمه ترگمان]معمولا bubbly و سرحال به نظر می رسید، خسته و خسته به نظر می رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Have some more bubbly!
[ترجمه گوگل]مقداری حبابی بیشتر داشته باشید! [ترجمه ترگمان]! یه کم more بخور [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He brings a bottle of bubbly and a basketball. How tall, fair, gentle he is!
[ترجمه گوگل]او یک بطری حباب و یک توپ بسکتبال می آورد چقدر قد بلند، نجیب، مهربان است! [ترجمه ترگمان] اون یه بطری شامپاین و یه توپ بسکتبال میاره چقدر بلند، زیبا و مهربان است! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He brings a bottle of bubbly and a basketball.
[ترجمه گوگل]او یک بطری حباب و یک توپ بسکتبال می آورد [ترجمه ترگمان] اون یه بطری شامپاین و یه توپ بسکتبال میاره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
شامپانی (اسم)
bubbly, champagne
جوش زننده (صفت)
bubbly
پرحباب (صفت)
bubbly
انگلیسی به انگلیسی
• champagne (slang) full of bubbles, fizzy, carbonated a bubbly liquid is full of bubbles. someone who is bubbly is very lively and cheerful. you can refer to champagne as bubbly; an informal use.
پیشنهاد کاربران
سرشار از زندگی. سرزنده
Bubbly means cheerful, full of life Bubbly people are usually popular because of their fun - loving and exciting personalities. Reference ( focus on vocabulary1 )