brutalize

/ˈbruːtəˌlaɪz//ˈbruːtəlaɪz/

معنی: وحشی شدن، وحشی یا حیوان صفت کردن
معانی دیگر: حیوانی کردن، وحشی کردن یا شدن، خونخوار کردن یا شدن، سبع کردن یا شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: brutalizes, brutalizing, brutalized
مشتقات: brutalization (n.)
(1) تعریف: to treat savagely, mercilessly, or cruelly.

- The police brutalized the strikers.
[ترجمه گوگل] پلیس اعتصاب کنندگان را مورد خشونت قرار داد
[ترجمه ترگمان] پلیس اعتصاب کنندگان را اذیت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause to be savage, merciless, or cruel.

- He was eventually brutalized by lack of human contact.
[ترجمه گوگل] او در نهایت به دلیل عدم ارتباط انسانی مورد خشونت قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] او در نهایت با کمبود ارتباط انسانی مورد آزار قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. some believe that capital punishment will brutalize the general public
برخی معتقدند که مجازات اعدام موجب سنگدلی قاطبه ی مردم می گردد.

2. Here's a man who has brutalized his own people.
[ترجمه گوگل]این مردی است که مردم خود را وحشیانه کرده است
[ترجمه ترگمان]اینجا مردی است که افراد خود را ظلم کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Life in the camps had brutalized him.
[ترجمه گوگل]زندگی در اردوگاه ها او را وحشیانه کرده بود
[ترجمه ترگمان]زندگی در اردوگاه ها او را اذیت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was brutalized by his experiences in jail.
[ترجمه گوگل]او به خاطر تجربیاتش در زندان مورد بی‌رحمی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او توسط تجربیات خود در زندان مورد خشونت قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Demonstrators claimed they had been brutalized by police officers.
[ترجمه گوگل]تظاهرکنندگان ادعا کردند که توسط افسران پلیس مورد خشونت قرار گرفته اند
[ترجمه ترگمان]تظاهرکنندگان ادعا کردند که توسط افسران پلیس مورد خشونت قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The prisoners were brutalized and deprived of basic rights.
[ترجمه گوگل]زندانیان مورد خشونت قرار گرفتند و از حقوق اولیه محروم شدند
[ترجمه ترگمان]این زندانیان از حقوق اولیه محروم شده و از حقوق اساسی محروم شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is claimed that the police routinely brutalize prisoners.
[ترجمه گوگل]ادعا می شود که پلیس به طور معمول زندانیان را مورد خشونت قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]ادعا می شود که پلیس به طور معمول زندانیان را بازداشت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The police in that country routinely brutalize prisoners.
[ترجمه گوگل]پلیس در آن کشور به طور معمول زندانیان را مورد خشونت قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]پلیس در آن کشور به طور معمول زندانیان را محکوم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He had been brutalized in prison and become cynical.
[ترجمه گوگل]او در زندان مورد خشونت قرار گرفته بود و بدبین شده بود
[ترجمه ترگمان]او در زندان ظلم شده بود و بدبین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After 75 days of being brutalized and sexually assaulted by other inmates and ignored by the prison guards, Rodney hanged himself.
[ترجمه گوگل]رادنی پس از 75 روز وحشیانه و تجاوز جنسی توسط سایر زندانیان و نادیده گرفتن نگهبانان زندان، خود را حلق آویز کرد
[ترجمه ترگمان]پس از ۷۵ روز آزار و اذیت جنسی توسط زندانیان دیگر و نادیده گرفتن آن ها توسط نگهبانان زندان، رادنی به دار آویخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Many of the prisoners were brutalized by soldiers.
[ترجمه گوگل]بسیاری از زندانیان توسط سربازان مورد خشونت قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زندانیان توسط سربازان تحت فشار قرار گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. War brutalizes many men.
[ترجمه گوگل]جنگ بسیاری از مردان را وحشیانه می کند
[ترجمه ترگمان]جنگ با افراد بسیاری برخورد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Young men are often brutalized by their experiences in jail.
[ترجمه گوگل]مردان جوان اغلب به خاطر تجربیات خود در زندان مورد خشونت قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]مردان جوان اغلب توسط تجربیات خود در زندان اذیت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Literacy can be gained by brutalizing the imagination.
[ترجمه گوگل]سواد را می توان با وحشیانه کردن تخیل به دست آورد
[ترجمه ترگمان]سواد را می توان با هجوم تخیل به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وحشی شدن (فعل)
savage, brutalize

وحشی یا حیوان صفت کردن (فعل)
brutalize

انگلیسی به انگلیسی

• cause to become cruel or inhuman; become brutal; dehumanize; behave cruelly; mistreat (also brutalise)
if someone is brutalized by an unpleasant experience, it makes them cruel or violent.
if one person brutalizes another, they treat them in a cruel or violent way.

پیشنهاد کاربران

کسی را دلخون کردن و به ستوه آوردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : brutalize
اسم ( noun ) : brutality / brutalism
صفت ( adjective ) : brutal / brutalist
قید ( adverb ) : brutally
آسیب زدن به کسی به نحوی که ویژگی های انسانیشو از دست بده یا به عبارت دیگه وحشی کردن کسی
وحشیانه و بی رحمانه رفتار کردن ( با کسی )