brutality

/bruːˈtæləti//bruːˈtælɪti/

معنی: خرق، بی رحمی، سبعیت، وحشیگری، جانور خویی
معانی دیگر: حیوانیت، خونخواری، عمل وحشیانه، قساوت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: brutalities
(1) تعریف: the condition or quality of being brutal or very cruel.
مترادف: atrocity, barbarousness, ruthlessness, savageness, savagery, viciousness
مشابه: abusiveness, bestiality, callousness, cruelty, ferocity, inhumanity, sadism, tyranny, violence

- The tyrant was hated for his arrogance and brutality.
[ترجمه گوگل] ظالم به دلیل گستاخی و بی رحمی منفور بود
[ترجمه ترگمان] ظالم به خاطر گستاخی و وحشی گری او نفرت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: brutal or very cruel practice or treatment.
مترادف: atrocity, savagery
مشابه: abuse, cruelty, inhumanity, violence

- The brutality of the soldiers toward the prisoners was sickening.
[ترجمه گوگل] وحشیگری سربازان نسبت به زندانیان بیمار کننده بود
[ترجمه ترگمان] خشونت سربازان به طرف زندانی ها حال تهوع داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. stark brutality
وحشیگری محض

2. the degenerative effects of brutality
آثار تباه کننده ی خشونت و ظلم

3. there is too much brutality on the screen
خشونت بسیاری بر پرده ی سینما ظاهر می شود.

4. hostage takers had used him with some brutality
گروگان گیرها با او نسبتا وحشیانه رفتار کرده بودند.

5. their treatment of each other bordered on brutality
رفتارشان با هم،دست کمی از سبعیت نداشت.

6. I have seldom seen such brutality.
[ترجمه گوگل]من به ندرت چنین وحشیگری را دیده ام
[ترجمه ترگمان]به ندرت این خشونت را دیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The brutality of the crime has appalled the public.
[ترجمه گوگل]وحشیانه این جنایت افکار عمومی را به وحشت انداخته است
[ترجمه ترگمان]وحشیگری این جنایت مردم را به وحشت انداخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There have been many complaints of police brutality.
[ترجمه گوگل]شکایت های زیادی از خشونت پلیس وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اعتراضات زیادی در مورد خشونت پلیس صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They accused the police of brutality.
[ترجمه گوگل]آنها پلیس را به خشونت متهم کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها پلیس را به بی رحمی متهم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This was an act of extreme brutality.
[ترجمه گوگل]این یک عمل وحشیانه شدید بود
[ترجمه ترگمان]این عمل وحشیانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The state appears to condone police brutality.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد دولت از خشونت پلیس چشم پوشی می کند
[ترجمه ترگمان]دولت به نظر می رسد که از خشونت پلیس چشم پوشی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mzukwa grew quiet as he recalled the brutality and sadism of the prison guards.
[ترجمه گوگل]مزکوا با یادآوری خشونت و سادیسم نگهبانان زندان ساکت شد
[ترجمه ترگمان]همچنان که او خشونت و خشونت نگهبانان زندان را به یاد می آورد آرام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The report claimed that the problem of police brutality was widespread.
[ترجمه گوگل]این گزارش مدعی شد که مشکل خشونت پلیس گسترده است
[ترجمه ترگمان]این گزارش ادعا می کند که مشکل خشونت پلیس شایع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Such is the brutality of war, and the anonymity on which it feeds.
[ترجمه گوگل]وحشیگری جنگ و گمنامی که از آن تغذیه می کند، چنین است
[ترجمه ترگمان]این وحشیگری جنگ است و گمنامی که از آن تغذیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Of 52 prosecutions for police brutality, 46 ended in acquittals.
[ترجمه گوگل]از 52 مورد تعقیب قضایی برای خشونت پلیس، 46 مورد به تبرئه ختم شد
[ترجمه ترگمان]از ۵۲ مورد تعقیب قضایی پلیس، ۴۶ مورد پی گرد قانونی در acquittals به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The community has been polarized by the police brutality case.
[ترجمه گوگل]جامعه توسط پرونده خشونت پلیس دو قطبی شده است
[ترجمه ترگمان]جامعه توسط پرونده خشونت پلیس قطبی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرق (اسم)
disrespect, idiocy, amentia, asperity, imbecility, anility, brutality, dementia, dotage, discourtesy

بی رحمی (اسم)
brutality, atrocity, savagery, barbarity, inclemency, sadism

سبعیت (اسم)
beastliness, brutality, atrocity, ferocity, predatism, truculence, truculency

وحشیگری (اسم)
brutality, savagery, barbarity, ferocity, truculence, barbarism, vandalism, incivility, ferity, ruffianism, truculency, vulgarism, vulgarity

جانور خویی (اسم)
beastliness, brutality, bestiality

انگلیسی به انگلیسی

• cruelty, savagery
brutality is cruel, violent treatment or behaviour.
a brutality is an instance of cruel or violent treatment or behaviour.

پیشنهاد کاربران

خوی وحشیگری و بی رحمی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : brutalize
اسم ( noun ) : brutality / brutalism
صفت ( adjective ) : brutal / brutalist
قید ( adverb ) : brutally
ددمنشی
توحش
آزارگری ، آزارگری جنسی
آزارگرایی ، آزارگرایی جنسی
آزاررسانی ، آزاررسانی جنسی
جانور خویی ، وحشیگری ، ددمنشی ، فاسد الاخلاق
مرگ وحشیانه

بپرس