brush up

/ˈbrəʃˈəp//brʌʃʌp/

1- تمیز و مرتب کردن، آماده ی پذیرایی کردن 2- (در مورد آموختن) دوره کردن، مرور کردن، دوباره خواندن، باقلم مو رنگ کردن، معلومات خود را تجدیدکردن، تجدید خاطره کردن

جمله های نمونه

1. I would like to brush up my zoology.
[ترجمه گوگل]من می خواهم جانورشناسی خود را تقویت کنم
[ترجمه ترگمان]دلم می خواهد جانور شناسی من را پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I had hoped to brush up my Spanish.
[ترجمه محمد بخشی] امیدوار بودم اسپانیایی ام را تقویت کنم
|
[ترجمه گوگل]من امیدوار بودم که اسپانیایی ام را تقویت کنم
[ترجمه ترگمان]امیدوار بودم که اسپانیایی را مسواک بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I need to brush up my computer skills.
[ترجمه حسین] من نیاز دارم تا مهارت های کامپیوتری خودم را تقویت کنم
|
[ترجمه گوگل]من باید مهارت های کامپیوتری خود را تقویت کنم
[ترجمه ترگمان]من باید مهارت های کامپیوتری خودم رو اصلاح کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He wants to brush up his knowledge of electronics.
[ترجمه گوگل]او می خواهد دانش خود را در زمینه الکترونیک افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]او می خواهد دانش خود را از الکترونیک پاک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I must brush up on my French before I go to Paris.
[ترجمه ن.ه] قبل از اینکه به پاریس بروم باید زبان فرانسویم رو تقویت کنم
|
[ترجمه گوگل]من باید قبل از رفتن به پاریس زبان فرانسه را یاد بگیرم
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه به پاریس بروم باید به فرانسه بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I must brush up on my Latin.
[ترجمه گوگل]من باید زبان لاتین خود را یاد بگیرم
[ترجمه ترگمان]باید برم سراغ زبان لاتین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You should brush up on your French before you go to France.
[ترجمه گوگل]شما باید قبل از رفتن به فرانسه، زبان فرانسه خود را مسواک بزنید
[ترجمه ترگمان]قبل از رفتن به فرانسه باید on را برس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I must brush up on my Spanish before I go to Seville.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه به سویا بروم، باید زبان اسپانیایی خود را یاد بگیرم
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه به اشبیلیه برم باید به زبان اسپانیایی حرف بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I thought I'd brush up on my French before going to Paris.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کردم قبل از رفتن به پاریس، زبان فرانسه را یاد بگیرم
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم قبل از رفتن به پاریس باید به فرانسه بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Did I make any deals, brush up any publishing contacts?
[ترجمه گوگل]آیا من معامله ای انجام دادم، تماس های انتشاراتی را از بین بردم؟
[ترجمه ترگمان]آیا من هر گونه معاملاتی را انجام دادم، با هر گونه تماس چاپ و نشر آشنا شدم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To achieve this on the legs, I brush up first to make sure I get it all and then brush down into place.
[ترجمه گوگل]برای رسیدن به این هدف روی پاها، ابتدا مسواک می زنم تا مطمئن شوم همه چیز را به دست می آورم و سپس برس را در جای خود قرار می دهم
[ترجمه ترگمان]برای رسیدن به این هدف، ابتدا از جایم بلند می شوم تا مطمئن شوم همه چیز را به دست می آورم و بعد به جای خود کنار می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I must brush up my English beore going to America.
[ترجمه گوگل]من باید قبل از رفتن به آمریکا زبان انگلیسی ام را تقویت کنم
[ترجمه ترگمان]من باید beore انگلیسی را اصلاح کنم و به آمریکا بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When traveling, it's important to brush up your ability to relay information.
[ترجمه گوگل]هنگام سفر، مهم است که توانایی خود را در انتقال اطلاعات تقویت کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که سفر می کنید، مهم است که توانایی خود برای رله کردن اطلاعات را افزایش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Get familiar with XML, brush up on your SQL, and come back next month for even more data binding power.
[ترجمه گوگل]با XML آشنا شوید، SQL خود را اصلاح کنید و ماه آینده برای قدرت اتصال داده بیشتر بازگردید
[ترجمه ترگمان]با XML آشنا شوید، SQL را برس بزنید، و ماه بعد برای قدرت اتصال داده بیشتر برگردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He should brush up on the basic chords.
[ترجمه گوگل]او باید بر روی آکوردهای اساسی صحبت کند
[ترجمه ترگمان] باید on رو پاک کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• refresh knowledge or skill, review a subject; clean up, fix up, renovate
practice or process of reviewing a subject or a technique to refresh the memory; act of eliminating or repairing minor defects

پیشنهاد کاربران

brush your eyebrows up
اینجا به معنی به سمت بالا شونه کردن یا برس کشیدن به سمت بالا
به قول خودمون مثلا میخواهیم امتحان درسی رو بدیم و مرور انجام بدیم، میگیم: گردخاکش رو از بین ببرم ( گرد و خاک ذهنم رو از بین ببرم ) .
این جمله هم برای تجدید خاطر مهارت ها استفاده میشه و همیشه بعدش on میاد.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
I already know how to do karate, but I'm taking lessons just to brush up on my skills

This phrase means to refresh or improve one’s skills or knowledge in a particular area.
تجدید کردن یا بهبود دادن مهارت ها یا دانش خود در یک زمینه خاص.
مثال؛
I need to brush up on my Spanish before my trip to Mexico.
...
[مشاهده متن کامل]

A student might say, “I have an exam next week, so I need to brush up on my math. ”
A professional might mention, “I’m attending a conference next month, so I need to brush up on the latest industry trends. ”

مطرح کردن
مالیده شدن چیزی به چیز دیگر
Brush up با on میادش
brush up on something
🔴to improve your knowledge of something already learned but partly forgotten:
You’d better brush up on your French before going to Paris

...
[مشاهده متن کامل]

🔴1 : to improve or polish as if by brushing. 2 : to renew one's skill in brush up your Spanish. intransitive verb. : to refresh one's memory : renew one's skill brush up on math. Other Words from brush up More Example Sentences Learn More about brush up.
مثال : whether you're heading on holiday, business or just looking to have brush up on your language skills.
چه در تعطیلات ، چه در مشاغل تجاری به سر می برید یا فقط می خواهید مهارت های زبان خود را تقویت کنید.

تجدیدنظر
پیشرفت کردن در علمی یا موضوعی
You’d better brush up on your general knowledge
before putting yourself down for the college quiz.

to improve your knowledge of something already learned but partly forgotten:
ارتقا دانش یا مهارت
مرور کردن
بهبود دانش یا مهارت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس