🔹 معادل فارسی: بی خیالش شو | از ذهنت پاکش کن | اهمیت نده | ردش کن | ( معنای فیزیکی ) گردگیری کردن / پاک کردن سطح
🔹 مثال ها:
She brushed off the criticism and kept going. انتقادها رو بی خیال شد و ادامه داد.
... [مشاهده متن کامل]
He tried to talk to her, but she brushed him off. خواست باهاش حرف بزنه، ولی اون با بی اعتنایی ردش کرد.
I stood up and brushed the crumbs off my shirt. بلند شدم و خرده نان ها رو از روی لباسم پاک کردم.
🔹 مترادف ها: shake it off | let it go | ignore it | shrug it off | dismiss it
🔹 مثال ها:
She brushed off the criticism and kept going. انتقادها رو بی خیال شد و ادامه داد.
... [مشاهده متن کامل]
He tried to talk to her, but she brushed him off. خواست باهاش حرف بزنه، ولی اون با بی اعتنایی ردش کرد.
I stood up and brushed the crumbs off my shirt. بلند شدم و خرده نان ها رو از روی لباسم پاک کردم.
🔹 مترادف ها: shake it off | let it go | ignore it | shrug it off | dismiss it
نگرانش نباش
مسواک بزن