bruiser

/ˈbruːzər//ˈbruːzə/

معنی: مشت زن
معانی دیگر: (عامیانه) بزن بهادر، آدم درشت اندام و دعوایی، قلچماق، مشت باز پیشه کار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a large, strong, potentially dangerous person.

جمله های نمونه

1. He has a reputation as a political bruiser.
[ترجمه madi hoseini] او معروف است به سیاس قلدر
|
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک کبود سیاسی شهرت دارد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک bruiser سیاسی شهرت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He's an ugly bruiser - I wouldn't like to meet him down a dark alley!
[ترجمه گوگل]او یک کبود زشت است - من دوست ندارم او را در یک کوچه تاریک ملاقات کنم!
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He looks like a real bruiser.
[ترجمه دیوانه] او مثل یک قلچماق واقعی به نظر میرسد
|
[ترجمه گوگل]او شبیه یک کبود واقعی است
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And who was the bruiser who gave Kirk the big headache?
[ترجمه گوگل]و کبودی که باعث سردرد شدید کرک شد چه کسی بود؟
[ترجمه ترگمان]و کسی که bruiser را به کلیسا داد، چه کسی سردرد شدیدی به کلیسا داد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Perhaps Bruiser joined the queue knocking at Gwen Evans's back door at some time.
[ترجمه گوگل]شاید بروزر به صفی پیوست که در پشتی گوئن ایوانز را زد
[ترجمه ترگمان]شاید bruiser به صف ملحق شده بود و در مدتی به در عقبی Gwen اوانز ضربه زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I opened the door and saw this 250-pound bruiser standing there.
[ترجمه گوگل]در را باز کردم و دیدم این کبود 250 پوندی آنجا ایستاده است
[ترجمه ترگمان]من در رو باز کردم و اون bruiser رو دیدم که اونجا وایساده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The bruiser wouldn't have been promised a reward of twenty quid otherwise.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت به کبود کننده وعده پاداش بیست کویدی داده نمی شد
[ترجمه ترگمان]The به پاداش بیست پوند قول نداده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But the bruiser was after her, and the click-clack of her heels over the pavement kept him from losing her.
[ترجمه گوگل]اما کبودی دنبالش بود و صدای تق تق پاشنه هایش روی سنگفرش مانع از دست دادن او شد
[ترجمه ترگمان]اما bruiser پشت سر او بود و صدای تق تق پاشنه پا در پیاده رو او را از دست دادن او منع می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Probably got another bruiser after Frank.
[ترجمه گوگل]احتمالا بعد از فرانک یک کبودی دیگر پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان] احتمالا یه نفر دیگه هم بعد از \"فرانک\" داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bruiser, opening the bag, jerked his head up.
[ترجمه گوگل]کبود کننده در حالی که کیسه را باز کرد، سرش را به شدت بالا برد
[ترجمه ترگمان]The کیف را باز کرد و سرش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nygaard styles herself as a bruiser, reluctant to leave the interior.
[ترجمه گوگل]نایگارد خود را به عنوان یک کبود نشان می دهد که تمایلی به ترک فضای داخلی ندارد
[ترجمه ترگمان]نیگارد خود را به عنوان یک bruiser طراحی کرد، تمایلی به ترک داخل کشور نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They call that 320 - pound bruiser " the Fridge ".
[ترجمه گوگل]آنها به آن کبود 320 پوندی "یخچال" می گویند
[ترجمه ترگمان]آن ها آن را ۳۲۰ پوند (the)می نامند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Midlands bruiser has been rejected for the third time by an ungrateful party.
[ترجمه گوگل]کبودی میدلندز برای سومین بار توسط یک طرف ناسپاس رد شد
[ترجمه ترگمان]وست میدلندز برای سومین بار توسط یک حزب ناسپاس رد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Most dogs like to chew your shoes and Bruiser liked to wear mine.
[ترجمه گوگل]بیشتر سگ ها دوست دارند کفش های شما را بجوند و بروزر دوست داشت کفش من را بپوشد
[ترجمه ترگمان]بیشتر سگ ها دوست دارند shoes را بخورند و دوست دارند مال من را بپوشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشت زن (اسم)
pugilist, boxer, slugger, bruiser

انگلیسی به انگلیسی

• thug, hooligan
a bruiser is a big strong man, especially one who enjoys fighting; an informal word.

پیشنهاد کاربران

A bruiser is a term used to describe a physically strong and aggressive person, typically someone who is skilled in fighting or intimidating others.
توصیف فردی که از نظر فیزیکی قوی و پرخاشگر است، معمولاً فردی که در مبارزه یا ارعاب دیگران مهارت دارد
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
The boxer was known as a bruiser, knocking out his opponents with ease.
In a discussion about sports, someone might say, “That football player is a bruiser, always delivering hard hits. ”
A person might use the term to describe a tough - looking individual, saying, “He may look like a bruiser, but he’s actually quite gentle. ”

قلدر.
بزن بهادر.
دعوایی.
کسی که به دیگران زور میگوید و آنها را مسخره میکند.
مشت زن، مشت زدنی ( bruiser glove )

بپرس