bruised

/ˈbruːz//bruːz/

کوبیدن، کبود کردن، زدن، ساییدن، کبودشدن، ضربتدیدن، کوفته شدن، کبودشدگی، تباره

جمله های نمونه

1. bruised fruits
میوه های آبگز،میوه های آفت زده (دارای لکه ی پوسیدگی)

2. he is deeply bruised by recent events
رویدادهای اخیر او را سخت آزرده است.

3. Tony emerged unscathed apart from a severely bruised finger.
[ترجمه گوگل]تونی به جز انگشتی که به شدت کبود شده بود، بدون آسیب ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]تونی از یک انگشت زخمی که به شدت مجروح شده بود بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Peaches have delicate skins which are easily bruised.
[ترجمه گوگل]هلو دارای پوست ظریفی است که به راحتی کبود می شود
[ترجمه ترگمان]Peaches پوست ظریفی دارند که به راحتی کبود می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She had slipped and badly bruised her face.
[ترجمه مقدم] او سیلی خورده بود و صورتش به طور بدی کبود شده بود
|
[ترجمه گوگل]لیز خورده بود و صورتش به شدت کبود شده بود
[ترجمه ترگمان]صورتش کبود شده بود و صورتش کبود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She fell off her bike and bruised her knee.
[ترجمه گوگل]از دوچرخه اش افتاد و زانویش کبود شد
[ترجمه ترگمان]دوچرخه اش از روی موتورش بیرون آمد و زانویش را کبود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The ointment should be spread thinly on the bruised areas.
[ترجمه گوگل]پماد باید به صورت نازک بر روی نواحی کبودی پخش شود
[ترجمه ترگمان]پماد سوختگی باید به صورت کمی بر روی مناطق آسیب دیده پخش شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Divorce generally leaves both partners feeling rather bruised.
[ترجمه گوگل]طلاق به طور کلی باعث می شود که هر دو طرف احساس کبودی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]طلاق به طور کلی هر دو شریک و هم احساس bruised را ترک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was very bruised and suffering from whiplash.
[ترجمه گوگل]او بسیار کبود شده بود و از شلاق رنج می برد
[ترجمه ترگمان]اون خیلی کبود شده بود و از ضربه شلاق رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was slightly bruised but otherwise unhurt.
[ترجمه گوگل]او کمی کبود شده بود اما در غیر این صورت آسیبی ندیده بود
[ترجمه ترگمان]او اندکی زخمی شده بود، اما آسیبی ندیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I need someone to massage my bruised ego .
[ترجمه گوگل]من به کسی نیاز دارم که نفس کبود شده ام را ماساژ دهد
[ترجمه ترگمان] من یکی رو میخوام که ضمیر bruised رو ماساژ بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She bruised her knee.
[ترجمه گوگل]زانویش را کبود کرد
[ترجمه ترگمان]زانویش را کبود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His face was quite badly bruised.
[ترجمه گوگل]صورتش به شدت کبود شده بود
[ترجمه ترگمان]صورتش کبود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The government will be severely bruised by yesterday's events.
[ترجمه گوگل]دولت از حوادث دیروز به شدت آسیب خواهد دید
[ترجمه ترگمان]دولت به شدت تحت تاثیر رویداده ای دیروز قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My friend was badly injured with bruised ribs and a fat lip.
[ترجمه گوگل]دوستم با دنده های کبود و لب چاق به شدت مجروح شد
[ترجمه ترگمان]دوستم به شدت با دنده کبود و لب چربی زخمی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• wounded, covered in contusions

پیشنهاد کاربران

مجروح یا شکسته
کبودی
خون مردگی
درمورد یک شخص بخوایم بگیم معنی" زخم خورده" میده

بپرس