brown study

/ˈbraʊnˈstʌdi//braʊnˈstʌdi/

فرو رفتن در اندیشه ها و خیالات خود، خواب و خیال

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a condition of being completely lost in thought or reverie.

- Lost in a brown study, he did not hear the teacher calling him.
[ترجمه Hadiseh] او در فکر و خیالات خود غرق شده بود و متوجه نشد معلم او را صدا میزند.
|
[ترجمه گوگل] او که در یک اتاق مطالعه قهوه ای رنگ گم شده بود، صدای معلم را نشنید
[ترجمه ترگمان] در یک اتاق مطالعه قهوه ای رنگ از دست رفته بود و صدای معلم را نمی شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The students in the library were in a brown study.
[ترجمه گوگل]دانش‌آموزان کتابخانه در اتاقک قهوه‌ای بودند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان کتابخانه در یک اتاق مطالعه قهوه ای بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She was in a brown study.
[ترجمه گوگل]او در اتاق مطالعه قهوه ای بود
[ترجمه ترگمان]او در اتاق مطالعه قهوه ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Newton was always in a brown study.
[ترجمه sara] نیوتن همیشه در اندیشه ها و خیالات خود به سر می برد.
|
[ترجمه گوگل]نیوتن همیشه در مطالعه قهوه ای بود
[ترجمه ترگمان]نیوتن همیشه در یک مطالعه قهوه ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She stood there in a brown study for one and half hours.
[ترجمه گوگل]او یک ساعت و نیم در اتاق مطالعه قهوه ای ایستاد
[ترجمه ترگمان]او برای یک ساعت و نیم در اتاق مطالعه قهوه ای ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Booker sat there in a brown study and didn't notice your talking to him.
[ترجمه گوگل]بوکر در اتاق کار قهوه ای رنگ نشسته بود و متوجه صحبت شما با او نشد
[ترجمه ترگمان] بوکر در اتاق مطالعه قهوه ای نشسته بود و متوجه حرف زدنت با اون نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I left him in a brown study thinking.
[ترجمه گوگل]من او را در یک مطالعه قهوه ای به فکر فرو بردم
[ترجمه ترگمان]او را در یک اتاق مطالعه قهوه ای رنگ تنها گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When I saw him he was in a brown study.
[ترجمه گوگل]وقتی او را دیدم در اتاق مطالعه قهوه ای رنگ بود
[ترجمه ترگمان]وقتی او را دیدم در اتاق مطالعه قهوه ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Before you accept it you should be in brown study.
[ترجمه گوگل]قبل از پذیرش آن باید در مطالعه قهوه ای باشید
[ترجمه ترگمان]قبل از این که آن را قبول کنید باید در مطالعه قهوه ای باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For an hour Mr. Arley sat in a brown study, then roused himself and went out.
[ترجمه گوگل]آقای آرلی یک ساعت در اتاق کار قهوه ای رنگ نشست، سپس خود را بیدار کرد و بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]یک ساعت آقای Arley در اتاق مطالعه قهوه ای رنگ نشسته بود و بعد از خواب بیدار شد و بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I didn't speak to him as he seemed to be in a brown study.
[ترجمه گوگل]من با او صحبت نکردم زیرا به نظر می رسید او در اتاق مطالعه قهوه ای رنگ است
[ترجمه ترگمان]وقتی به نظر می رسید که در اتاق مطالعه است با او حرف نزدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He has been feeling blue lately. When I saw him he was in a brown study.
[ترجمه گوگل]او اخیراً احساس آبی دارد وقتی او را دیدم در اتاق مطالعه قهوه ای رنگ بود
[ترجمه ترگمان]اخیرا احساس آبی به او دست داده بود وقتی او را دیدم در اتاق مطالعه قهوه ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He washed his hands and face, still in a brown study, apparently, and combed his hair.
[ترجمه گوگل]ظاهراً دست و صورتش را که هنوز در اتاقک قهوه ای رنگ بود، شست و موهایش را شانه کرد
[ترجمه ترگمان]دست هایش و صورتش را شست و هنوز در یک اتاق مطالعه قهوه ای بود و موهایش را شانه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I only can face with a piece of paper alone, with difficulty and a brown study.
[ترجمه گوگل]من فقط می توانم با یک تکه کاغذ به تنهایی، با مشکل و مطالعه قهوه ای روبرو شوم
[ترجمه ترگمان]فقط می توانم با یک تکه کاغذ تنها و با زحمت و یک اتاق مطالعه قهوه ای رنگ تنها با یک تکه کاغذ روبرو شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I tried to attract his attention, but he was in a brown study.
[ترجمه گوگل]من سعی کردم توجه او را جلب کنم، اما او در اتاق مطالعه قهوه ای بود
[ترجمه ترگمان]سعی کردم توجه او را جلب کنم، اما او در اتاق مطالعه قهوه ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• condition of being deeply stuck in one's own thoughts, immersion in thought

پیشنهاد کاربران

بپرس