• : تعریف: a condition of being completely lost in thought or reverie.
- Lost in a brown study, he did not hear the teacher calling him.
[ترجمه Hadiseh] او در فکر و خیالات خود غرق شده بود و متوجه نشد معلم او را صدا میزند.
|
[ترجمه گوگل] او که در یک اتاق مطالعه قهوه ای رنگ گم شده بود، صدای معلم را نشنید [ترجمه ترگمان] در یک اتاق مطالعه قهوه ای رنگ از دست رفته بود و صدای معلم را نمی شنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. The students in the library were in a brown study.
[ترجمه گوگل]دانشآموزان کتابخانه در اتاقک قهوهای بودند [ترجمه ترگمان]دانش آموزان کتابخانه در یک اتاق مطالعه قهوه ای بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She was in a brown study.
[ترجمه گوگل]او در اتاق مطالعه قهوه ای بود [ترجمه ترگمان]او در اتاق مطالعه قهوه ای بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Newton was always in a brown study.
[ترجمه sara] نیوتن همیشه در اندیشه ها و خیالات خود به سر می برد.
|
[ترجمه گوگل]نیوتن همیشه در مطالعه قهوه ای بود [ترجمه ترگمان]نیوتن همیشه در یک مطالعه قهوه ای بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She stood there in a brown study for one and half hours.
[ترجمه گوگل]او یک ساعت و نیم در اتاق مطالعه قهوه ای ایستاد [ترجمه ترگمان]او برای یک ساعت و نیم در اتاق مطالعه قهوه ای ایستاده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Booker sat there in a brown study and didn't notice your talking to him.
[ترجمه گوگل]بوکر در اتاق کار قهوه ای رنگ نشسته بود و متوجه صحبت شما با او نشد [ترجمه ترگمان] بوکر در اتاق مطالعه قهوه ای نشسته بود و متوجه حرف زدنت با اون نشده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I left him in a brown study thinking.
[ترجمه گوگل]من او را در یک مطالعه قهوه ای به فکر فرو بردم [ترجمه ترگمان]او را در یک اتاق مطالعه قهوه ای رنگ تنها گذاشتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. When I saw him he was in a brown study.
[ترجمه گوگل]وقتی او را دیدم در اتاق مطالعه قهوه ای رنگ بود [ترجمه ترگمان]وقتی او را دیدم در اتاق مطالعه قهوه ای بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Before you accept it you should be in brown study.
[ترجمه گوگل]قبل از پذیرش آن باید در مطالعه قهوه ای باشید [ترجمه ترگمان]قبل از این که آن را قبول کنید باید در مطالعه قهوه ای باشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. For an hour Mr. Arley sat in a brown study, then roused himself and went out.
[ترجمه گوگل]آقای آرلی یک ساعت در اتاق کار قهوه ای رنگ نشست، سپس خود را بیدار کرد و بیرون رفت [ترجمه ترگمان]یک ساعت آقای Arley در اتاق مطالعه قهوه ای رنگ نشسته بود و بعد از خواب بیدار شد و بیرون رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I didn't speak to him as he seemed to be in a brown study.
[ترجمه گوگل]من با او صحبت نکردم زیرا به نظر می رسید او در اتاق مطالعه قهوه ای رنگ است [ترجمه ترگمان]وقتی به نظر می رسید که در اتاق مطالعه است با او حرف نزدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He has been feeling blue lately. When I saw him he was in a brown study.
[ترجمه گوگل]او اخیراً احساس آبی دارد وقتی او را دیدم در اتاق مطالعه قهوه ای رنگ بود [ترجمه ترگمان]اخیرا احساس آبی به او دست داده بود وقتی او را دیدم در اتاق مطالعه قهوه ای بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He washed his hands and face, still in a brown study, apparently, and combed his hair.
[ترجمه گوگل]ظاهراً دست و صورتش را که هنوز در اتاقک قهوه ای رنگ بود، شست و موهایش را شانه کرد [ترجمه ترگمان]دست هایش و صورتش را شست و هنوز در یک اتاق مطالعه قهوه ای بود و موهایش را شانه زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I only can face with a piece of paper alone, with difficulty and a brown study.
[ترجمه گوگل]من فقط می توانم با یک تکه کاغذ به تنهایی، با مشکل و مطالعه قهوه ای روبرو شوم [ترجمه ترگمان]فقط می توانم با یک تکه کاغذ تنها و با زحمت و یک اتاق مطالعه قهوه ای رنگ تنها با یک تکه کاغذ روبرو شوم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I tried to attract his attention, but he was in a brown study.
[ترجمه گوگل]من سعی کردم توجه او را جلب کنم، اما او در اتاق مطالعه قهوه ای بود [ترجمه ترگمان]سعی کردم توجه او را جلب کنم، اما او در اتاق مطالعه قهوه ای بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• condition of being deeply stuck in one's own thoughts, immersion in thought