browbeat

/ˈbraʊˌbiːt//ˈbraʊbiːt/

معنی: تشر زدن، نهیب زدن به
معانی دیگر: اخم و تخم کردن، پیشانی را پر آژنگ کردن، عتاب و خطاب کردن، (با اخم و تخم) کسی را وادار کردن، عتاب کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: browbeats, browbeating, browbeat, browbeaten
مشتقات: browbeater (n.)
• : تعریف: to bully or dominate by means of intimidating words or actions; domineer.
مترادف: bluster, bully, domineer, hector
مشابه: bulldoze, coerce, cow, dragoon, force, henpeck, intimidate, ride, terrorize, tyrannize

- The small country refused to be browbeaten by its powerful neighbors.
[ترجمه گوگل] این کشور کوچک حاضر نشد توسط همسایگان قدرتمند خود مورد ضرب و شتم قرار گیرد
[ترجمه ترگمان] این کشور کوچک از پذیرش همسایگان قدرتمند خود خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The coach browbeats the players into improving their performance, but it doesn't always work.
[ترجمه گوگل] مربی بازیکنان را برای بهبود عملکردشان مغلوب می کند، اما همیشه کارساز نیست
[ترجمه ترگمان] این مربی بازیکنان را وادار به بهبود عملکرد خود می کند، اما همیشه کار نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She felt as if she had to browbeat her husband to get him to do anything around the house.
[ترجمه گوگل] او احساس می کرد که باید شوهرش را کتک بزند تا او را وادار به انجام هر کاری در خانه کند
[ترجمه ترگمان] احساس می کرد که می خواهد شوهرش را وادار به کاری کند که او را وادار به انجام کاری در اطراف خانه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The boss browbeat me into taking on all this extra work.
[ترجمه گوگل]رئیس من را زیر پا گذاشت تا این همه کار اضافی را انجام دهم
[ترجمه ترگمان]رئیس به من گفت که این همه کار اضافی رو انجام بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They browbeat him into signing the document.
[ترجمه گوگل]آنها او را برای امضای سند مورد ضرب و شتم قرار دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها او را وادار کردند تا سند را امضا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The judge browbeat the witness.
[ترجمه گوگل]قاضی شاهد را کتک زد
[ترجمه ترگمان]قاضی به شاهد خبر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was determined to browbeat everyone into believing her.
[ترجمه گوگل]او مصمم بود که همه را باور کند
[ترجمه ترگمان]او مصمم بود که همه را وادار کند که او را باور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The police could not browbeat him into confessing.
[ترجمه گوگل]پلیس نتوانست او را با ضرب و شتم اعتراف کند
[ترجمه ترگمان]پلیس نمی توانست او را به اعتراف وادارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We shall never allow our police to browbeat prisoners into admitting their guilt.
[ترجمه گوگل]ما هرگز اجازه نخواهیم داد که پلیس ما با ضرب و شتم زندانیان به گناه خود اعتراف کند
[ترجمه ترگمان]ما هرگز اجازه نخواهیم داد که پلیس ما زندانی ها را وادار کند که به گناه خود اعتراف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Clausen has been known to browbeat witnesses.
[ترجمه گوگل]کلاوزن به شهود کتک کاری معروف است
[ترجمه ترگمان]Clausen شناخته شده است که شاهدها را احضار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He browbeat her into agreeing.
[ترجمه گوگل]او با ضرب و شتم او را تایید کرد
[ترجمه ترگمان]او را وادار کرد که موافقت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hence, the commander had to beg, cajole, and browbeat authorities of three nations to get what he needed.
[ترجمه گوگل]از این رو، فرمانده مجبور بود برای به دست آوردن آنچه مورد نیازش بود، التماس کند، ناسزا بگوید و از مقامات سه کشور کتک بزند
[ترجمه ترگمان]از این رو، فرمانده ناچار بود از مقامات سه کشور خواهش کند که آنچه را که نیاز داشت به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But she wasn't going to let him browbeat her.
[ترجمه گوگل]اما او به او اجازه نمی داد او را کتک بزند
[ترجمه ترگمان]اما او اجازه نمی داد که او را کتک بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The only way was to browbeat them.
[ترجمه گوگل]تنها راه این بود که آنها را کتک بزنیم
[ترجمه ترگمان]تنها راه این بود که به آن ها تشر بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Inactive one side is, unemployment browbeats merely no longer manufacturing company, and also browbeat high - tech domain.
[ترجمه گوگل]یک طرف غیرفعال این است که بیکاری دیگر صرفاً شرکت تولید کننده نیست، و همچنین دامنه فناوری پیشرفته را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]غیرفعال که از یک سو غیرفعال است، بیکاری صرفا یک شرکت تولیدی نیست و دارای دامنه فن آوری بالا نیز می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They jostled, browbeat, and threatened one another, but they did not come to actual hostilities.
[ترجمه گوگل]آنها تکان خوردند، همدیگر را کتک زدند، و یکدیگر را تهدید کردند، اما به خصومت واقعی نرسیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها به یکدیگر تنه می زدند و به یکدیگر تنه می زدند و یکدیگر را تهدید می کردند، اما به خصومت واقعی نرسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But just look at how they browbeat the IMF into giving favourable assessments of their economies.
[ترجمه گوگل]اما فقط به این نگاه کنید که چگونه آنها صندوق بین المللی پول را برای ارزیابی مطلوب از اقتصاد خود شکست دادند
[ترجمه ترگمان]اما تنها به این نگاه کنید که چگونه صندوق بین المللی پول را به ارزیابی های مناسب از اقتصاد آن ها سوق می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In 2008 China reportedly browbeat ExxonMobil and BP into stopping exploration in Vietnamese waters.
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که در سال 2008 چین اکسون موبیل و بریتیش پترولیوم را برای توقف اکتشاف در آب های ویتنام شکست داد
[ترجمه ترگمان]در سال ۲۰۰۸، چین به browbeat ExxonMobil و BP در توقف اکتشاف در آبه ای ویتنام گزارش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تشر زدن (فعل)
browbeat, threaten

نهیب زدن به (فعل)
intimidate, browbeat

انگلیسی به انگلیسی

• intimidate, bully, frighten with strong words and looks
if you browbeat someone, you bully them and try to force them to do what you want.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To intimidate or bully 😨
🔍 مترادف: Intimidate, bully
✅ مثال: The manager tried to browbeat the employee into staying late
مرعوب ساختن
In mid - February 1099 he [Raymond of Toulouse] committed the crusade to an unnecessary and ultimately futile siege of the small Lebanese fortress of Arqa and sought to browbeat the neighbouring Muslim city of Tripoli into submission.
چشم غره رفتن ، تهدید کردن
to try to make someone do something, especially in a threatening way
e. g. But she wasn't going to let him browbeat her.
browbeat
عتاب کردن، تشر زدن، نهیب زدن به
۱. چشم غره رفتن. تشر زدن ۲. قلدری کردن. ترساندن. تهدید کردن
مثال:
And he browbeats me in speech.
و او در سخنرانی به من تشر زد {و تهدید کرد}.
چشم غره رفتن ( برای ترساندن و مجبور کردن کسی برای انجام کاری )
با تشر وادار بکاری کردن ، نسخ کشیدن
کسی را با قلدری یا ترس وادار به کاری کردن.
قلدری کردن، تهدید کردن یا ترساندن.

بپرس