اسم ( noun )
• (1) تعریف: the ridge of bone above the eye, or the hair growing on it; eyebrow.
• مترادف: eyebrow
• مترادف: eyebrow
- Her bangs came down below her brows.
[ترجمه گوگل] چتری هایش از زیر ابروهایش پایین آمد
[ترجمه ترگمان] موهایش از زیر ابرو پایین آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] موهایش از زیر ابرو پایین آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He knit his brow as he puzzled over the answer.
[ترجمه گوگل] در حالی که در مورد پاسخ متحیر بود، ابرویش را گره زد
[ترجمه ترگمان] در جواب این سوال ابروهایش را درهم کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در جواب این سوال ابروهایش را درهم کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the entire forehead.
• مترادف: forehead
• مشابه: countenance, temple
• مترادف: forehead
• مشابه: countenance, temple
- There were deep wrinkles across his brow.
[ترجمه شان] در سراسر پیشانیش، چین و چروک های عمیقی وجود داشت.|
[ترجمه گوگل] چین و چروک های عمیقی روی ابرویش دیده می شد[ترجمه ترگمان] چین های بزرگی بر پیشانیش دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: that part of a high place next to a sudden drop-off.
• مترادف: brink, edge, periphery
• مشابه: apex, crown, peak, summit, tip, top, verge
• مترادف: brink, edge, periphery
• مشابه: apex, crown, peak, summit, tip, top, verge
- They edged nearer to the brow of the mountain.
[ترجمه گوگل] آنها به پیشانی کوه نزدیکتر شدند
[ترجمه ترگمان] به کناره کوه نزدیک شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به کناره کوه نزدیک شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید