brouhaha

/ˈbruːhaha//ˈbruːhɑːhɑː/

جنجال، سر و صدا، قیل و قال، ولوله، های هوی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: spirited noise, discussion, or confusion among many people; commotion; hubbub.

- A brouhaha ensued after the winner was announced.
[ترجمه Behnam] بعد از اینکه برنده اعلام شد یک جنجال به پا شد.
|
[ترجمه گوگل] پس از اعلام برنده، یک بروهاها شروع شد
[ترجمه ترگمان] پس از این که برنده اعلام شد یک brouhaha پس از اعلام برنده اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an event involving such commotion.

جمله های نمونه

1. The inevitable scientific brouhaha proceeded, but this time it took on an angry timbre that no one would have predicted.
[ترجمه گوگل]برهه های علمی اجتناب ناپذیر ادامه یافت، اما این بار صدای خشمگینی به خود گرفت که هیچ کس آن را پیش بینی نمی کرد
[ترجمه ترگمان]The علمی اجتناب ناپذیر به راه خود ادامه داد، اما این بار با صدای خشم آلودی ادا شد که هیچ کس پیش بینی نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Anyway, they've seized on this legal brouhaha as an example of Albion's perfidy, so to speak.
[ترجمه گوگل]به هر حال، آنها از این بروهاه قانونی به عنوان نمونه ای از خیانت آلبیون استفاده کرده اند
[ترجمه ترگمان]به هر حال، آن ها این brouhaha قانونی را به عنوان نمونه ای از بی وفایی Albion اثبات کرده اند تا بتوانند حرف بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Budget cuts set off a whole new brouhaha at the university.
[ترجمه گوگل]کاهش بودجه باعث ایجاد یک برهه کاملاً جدید در دانشگاه شد
[ترجمه ترگمان]کاهش بودجه مجموعه جدیدی از brouhaha را در دانشگاه آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And while all this brouhaha was going on Richard Harris was getting up Heston's famously broken nose.
[ترجمه گوگل]و در حالی که این همه بروه ها در جریان بود، ریچارد هریس داشت بینی شکسته معروف هستون را بلند می کرد
[ترجمه ترگمان]و در حالی که همه این brouhaha در حال رفتن به سمت ریچارد هریس بود، بینی شکسته Heston را بالا می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The infant formula brouhaha created a monster which may yet check and balance the dread corporation: the multinational pressure group.
[ترجمه گوگل]شیر خشک نوزادان هیولایی ایجاد کرد که هنوز ممکن است شرکت مخوف را کنترل و متعادل کند: گروه فشار چند ملیتی
[ترجمه ترگمان]فرمول نوزاد brouhaha یک هیولا ایجاد کرده است که ممکن است در حال بررسی و تعادل شرکت وحشت باشد: گروه فشار چند ملیتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mayor Richard Greene dismissed the brouhaha as a media-driven invention.
[ترجمه گوگل]شهردار ریچارد گرین این brouhaha را به عنوان یک اختراع رسانه محور رد کرد
[ترجمه ترگمان]شهردار ریچارد گرین این brouhaha را به عنوان یک اختراع مبتنی بر رسانه عزل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Among the cast of clowns is the Brouhaha theatre group and poet Jegsy Dodd.
[ترجمه گوگل]از جمله بازیگران دلقک ها، گروه تئاتر بروهاها و شاعر ججسی دود است
[ترجمه ترگمان]در میان نقش دلقک، گروه تئاتر Brouhaha و شاعر Jegsy داد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I think for example of the brouhaha over Mike Tyson.
[ترجمه گوگل]من به عنوان مثال به بحث بر سر مایک تایسون فکر می کنم
[ترجمه ترگمان]به نظر من، این بی نظمی بین \"مایک تایسون\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Is all this brouhaha justified? In the short term, yes.
[ترجمه گوگل]آیا این همه بروهاها توجیه دارد؟ در کوتاه مدت، بله
[ترجمه ترگمان]آیا همه این brouhaha موجه است؟ در کوتاه مدت، بله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The brouhaha comes as TBWA pitching to retain ad duties for Visa.
[ترجمه گوگل]Brouhaha به عنوان طرح TBWA برای حفظ وظایف تبلیغاتی برای Visa ارائه می شود
[ترجمه ترگمان]The به عنوان pitching TBWA برای حفظ وظایف خود برای ویزا به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A brouhaha by the football players resulted in three black eyes.
[ترجمه گوگل]بروحه بازیکنان فوتبال منجر به سیاهی سه چشم شد
[ترجمه ترگمان]بازی بازیکنان فوتبال به سه چشم سیاه ختم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And Cibelli is disgusted with the brouhaha.
[ترجمه گوگل]و سیبلی از بروهاها بیزار است
[ترجمه ترگمان]و \"Cibelli\" از این بی نظمی خیلی بدش میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Is all this brouhaha justified?
[ترجمه گوگل]آیا این همه بروهاها توجیه دارد؟
[ترجمه ترگمان]همه این بی نظمی رو توجیه می کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, there are two lessons to be learned from the brouhaha of the past week: one specific, one general.
[ترجمه گوگل]با این حال، از بروهاهای هفته گذشته دو درس باید آموخت: یکی خاص، یکی کلی
[ترجمه ترگمان]با این حال، از brouhaha هفته گذشته دو درس وجود دارد: یک مورد خاص، یک ژنرال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• disorder, confusion

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: A noisy and overexcited reaction or commotion 🗣️
🔍 مترادف: Uproar
✅ مثال: The unexpected announcement caused quite a brouhaha in the office.
جنجال، غوغا، دادو فریاد
درواقع به دعواهایی که تعداد زیادی آدم کتک کاری میکنن میگن
هیاهو
همهمه

بپرس