brothers

جمله های نمونه

1. both brothers were present at the meeting
هر دو برادر در جلسه حاضر بودند.

2. four brothers
چهار برادر

3. full brothers
برادران تنی

4. her brothers have curly hair but her hair is straight
برادرانش موی فرفری دارند ولی گیسوی او صاف است.

5. her brothers were tall, healthy and lusty
برادران او بلند قامت و سالم و خوش بنیه بودند.

6. my brothers have the run of my house
برادران من می توانند هر وقت بخواهند به منزل من بیایند.

7. my brothers made room for me on the sofa
برادرانم روی نیمکت برای من جا باز کردند.

8. the brothers gathered around their father's corpse
برادرها دور جسد پدرشان حلقه زدند.

9. two brothers
دو برادر

10. all his brothers are farmers
برادرهایش همه کشاورزند.

11. the five brothers loved one another
پنج برادر یکدیگر را دوست می داشتند.

12. the two brothers had an argument over the inheritance
دو برادر سر ارث مشاجره کردند.

13. the two brothers had differing views on politics
آن دو برادر در سیاست اختلاف نظر داشتند.

14. the two brothers hold polar religious views
آن دو برادر عقاید مذهبی متضادی دارند.

15. the two brothers look alike
دو برادر شبیه هم هستند.

16. the two brothers never told on each other
آن دو برادر هرگز بر علیه همدیگر سخن چینی نمی کردند.

17. the two brothers patched up their differences
دو برادر اختلافات خود را حل کردند.

18. the two brothers resemble each other
دو برادر با هم شباهت دارند.

19. the two brothers run the restaurant in tandem
آن دو برادر رستوران رابا هم اداره می کنند.

20. to have brothers and sisters
برادر و خواهر داشتن

21. two vagrant brothers
دو برادر ولگرد

22. as the two brothers were involved in a dispute over the division of the inheritance, they chose seyed mehdi as arbiter
چون دو برادر سر تقسیم ارث اختلاف داشتند،سید مهدی را حکم قرار دادند.

23. both of his brothers died last year
هر دو برادرش پارسال مردند.

24. i have five brothers and sisters
من پنج برادر و خواهر دارم.

25. i have two brothers
من دو برادر دارم.

26. none of the brothers survived the war
هیچکدام از برادران از جنگ جان سالم به در نبردند.

27. to set two brothers against each other
دو برادر را با هم بد کردن

28. after all we are brothers
هر چه باشد برادریم.

29. hassan and his college brothers
حسن و برادران دانشگاهی اش

30. he overgrew his older brothers
او از برادران بزرگ تر خود هیکل دارتر شد.

31. iraj roused up his brothers who were still in bed
ایرج برادران خود را که هنوز در رختخواب بودند بلند کرد.

32. two of my fraternity brothers
دو نفر از اعضای انجمن ما

33. finding no hotel rooms, my brothers and i roosted on the platform of a shop
چون اتاق هتل گیرمان نیامد،من و برادرانم روی سکوی یک دکان بیتوته کردیم.

34. he has a raft of brothers and sisters
تا دلت بخواهد برادر و خواهر دارد.

35. he questioned me about my brothers
او درباره ی برادرانم از من پرسش کرد.

36. he seeks to reconcile the two brothers
او سعی می کند آن دو برادر را آشتی بدهد.

37. he was a sample to his brothers
او سرمشقی برای برادرانش بود.

38. their father reconciled the two quarreling brothers
پدرشان آن دو برادر را که نزاع داشتند آشتی داد.

39. he is a bad example for his brothers
او برای برادرانش سرمشق بدی است.

40. he thought all blacks were his soul brothers
او فکر می کرد همه ی سیاهان برادران روحی او هستند.

41. my situation between the two mutually hostile brothers was very awkward
وضعیت من در میان آن دو برادری که به هم خصومت می ورزیدند بسیار حساس و مشکل بود.

42. to effect a reconcilliation between the two brothers
بین دو برادر آشتی به وجود آوردن

43. as long as their father was alive, the brothers lived together in concord
مادام که پدرشان زنده بود برادرها با سازگاری با هم زندگی می کردند.

44. that event healed the discord between the two brothers
آن رویداد موجب از بین رفتن نفاق و جدایی آن دو برادر شد.

45. i tried to heal the rift between those two brothers
کوشیدم که اختلاف میان آن دو برادر را فیصله بدهم.

46. money became a cause of tension between those two brothers
پول،سبب کدورت میان آن دو برادر شد.

47. the bipolarity of the political views of the two brothers
مخالفت عقاید سیاسی آن دو برادر

48. the story begins with a long dialogue by two brothers
داستان با گفت و شنودی طولانی میان دو برادر آغاز می شود.

49. she wrote her diary behind closed doors so that her brothers would not molest her
خاطرات خود را در اتاق دربسته می نوشت تا برادرانش مزاحمش نشوند.

50. old maids were condemned to being parasites of their fathers or brothers
دختران خانه مانده محکوم بودند که سربار پدر یا برادر خود باشند.

انگلیسی به انگلیسی

• brethren, kin, relatives (archaic)

پیشنهاد کاربران

بپرس