1. a brother in need
برادر تنگدست
2. her brother
برادر او
3. her brother is quite a hunk!
برادرش تیکه ی بدی نیست !
4. his brother
برادرش
5. his brother finished last
برادرش آخر شد.
6. his brother is a dynamic man
برادرش مرد پرتکاپویی است.
7. his brother is a goosey man
برادر او مردی است که اگر به او دست بزنی یکه می خورد (از جامی پرد).
8. his brother is a phony
برادر او دغلباز است.
9. his brother is a real sport
برادرش واقعا نازنین است.
10. his brother is consorting with thieves
برادرش با دزدان نشست و برخاست می کند.
11. his brother was always helping him out of scrapes
برادرش همیشه او را از مخمصه نجات می داد.
12. my brother and i shared a room
من و برادرم یک اتاق داشتیم.
13. my brother is a hairy man and i am a smooth man
(انجیل) برادرم مردی پشمالو است و من مردی مو تراشیده ام.
14. my brother was in no way a party to that transaction
برادر من به هیچ وجه در آن معامله دخیل نبود.
15. my brother was too upset to say anything
برادرم آن قدر دلخور بود که اصلا حرف نزد.
16. my brother will act as my agent
برادرم به عنوان نماینده ی من عمل خواهد کرد.
17. one brother worked hard and prospered and the other starved
یک برادر سخت کار کرد و موفق شد و دیگری گرسنگی خورد.
18. thy brother
برادرت
19. your brother has aged a lot
برادرت خیلی پیر شده است.
20. your brother is really fun!
برادرت واقعا با حال است !
21. a foster brother
برادر خوانده
22. a twin brother
یک برادر دوقلو
23. a whole brother
برادر تنی
24. an own brother
برادر همخون (نه برادر خوانده)
25. his little brother is a right little horror
برادر خردسالش واقعا شیطان است.
26. his younger brother pestered him with repeated questions
برادر کوچکترش با پرسش های مکرر او را به ستوه آورد.
27. my baby brother
کوچکترین (کم سال ترین) برادر من
28. my elder brother
برادر بزرگ تر من
29. my elder brother is named jahangir
برادر بزرگ من جهانگیر نام دارد.
30. my older brother caught me and ducked me under
برادر بزرگم مرا گرفت و سرم را زیر آب کرد.
31. he and his brother are like each other
او و برادرش شبیه به هم هستند.
32. he and his brother spell each other
او و برادرش به جای همدیگر کار می کنند.
33. he and his brother were the two main pillars of the party
او و برادرش دو رکن اصلی حزب بودند.
34. he bested his brother in chemistry
او در شیمی از برادرش بهتر بود.
35. he bettered his brother in mathematics
در ریاضیات بر برادرش پیشی گرفت.
36. he brought his brother along
او برادرش را همراه خود آورد.
37. he hath my brother slain
او برادر مرا کشته است.
38. he is my brother
او برادر من است.
39. i gave my brother the use of my car
به برادرم اجازه ی استفاده از اتومبیل خودم را دادم.
40. last night my brother and i chatted for two hours
دیشب من و برادرم دو ساعت با هم گپ زدیم.
41. political dissension set brother against brother
اختلاف عقیده ی سیاسی برادر را با برادر رو در رو کرد.
42. she struck her brother in a flare-up of fury
در موجی از خشم برادر خود را زد.
43. thou hadst a brother named paul
تو برادری به نام پال داشتی.
44. you and your brother
شما و برادرتان (تو و برادرت)
45. "very well", returned his brother
برادرش پاسخ داد،((بسیار خوب)).
46. ali and his younger brother
علی و برادر کوچکترش
47. don't tease your younger brother
سر به سر برادر کوچکترت نگذار!
48. he has outgrown his brother
او از برادرش بزرگتر شده است (رشد بیشتری کرده است).
49. he is my half-blood brother
او نابرادری من است.
50. he was hoping his brother would give him a toehold in the export business
امیدوار بود که برادرش در کار صادرات به او مجال بدهد.
51. i spoke with my brother
با برادرم صحبت کردم.
52. in his absence, his brother is the caretaker of his estate
در غیاب او برادرش سرپرست املاک اوست.
53. nobody came but my brother
کسی به جز برادرم نیامد.
54. she coqutted with my brother
با برادرم لاس زد.
55. she greeted her wounded brother with moist eyes
او با چشمان اشک آلود به برادر زخمی خود خوش آمد گفت.
56. you must be his brother
شما حتما برادر او هستید.
57. (give) my compliments to your brother
سلام مرا به برادرت برسان.
58. a sight better than his brother
یک دنیا بهتر از برادرش
59. after all you are my brother
هر چه نباشد تو برادرم هستی.
60. allow me to introduce my brother to you
اجازه بدهید برادر خود را حضورتان معرفی کنم.
61. give my greeting to your brother
سلام مرا به برادرتان برسانید.
62. give my regards to your brother
سلام مرا به برادرت برسان.
63. give my respects to your brother
سلام مرا به برادرت برسان.
64. he even bilked his own brother
او سر برادر خودش هم کلاه گذاشت.
65. he informed on his own brother
او برادر خودش را لو داد.
66. he is lighter than his brother
او از برادرش سفیدتر است.
67. he is quite unlike his brother
او کاملا با برادرش فرق دارد.
68. he is smart but his brother is a bit slow
او باهوش است ولی برادرش کمی کند ذهن است.
69. he is tall but his brother is really long
او بلند قد است ولی برادرش واقعا دراز است.
70. he palmed off his own brother by fabricating lies
برادر خودش را با دروغ بافی اغفال کرد.