1. The same heavy, brooding silence descended on them.
[ترجمه گوگل]همان سکوت سنگین و غم انگیزی بر آنها حاکم شد
[ترجمه ترگمان]همان سکوت سنگین و سنگین بر آن ها فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Don't brood too much and just let it be. You will finally have what you should.
[ترجمه گوگل]زیاد غر نزنید و بگذارید اینطور باشد بالاخره آنچه را که باید خواهید داشت
[ترجمه ترگمان]زیاد فکر نکن و فقط بذار باشه بالاخره کاری که باید بکنی رو خواهی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Don't sit at home brooding all day.
[ترجمه گوگل]تمام روز را در خانه ننشینید و فکر کنید
[ترجمه ترگمان]تمام روز توی خونه نشین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It is time for hens to brood.
5. It's no need to brood over inflation.
[ترجمه گوگل]نیازی به فکر کردن در مورد تورم نیست
[ترجمه ترگمان]نیازی نیست به تورم فکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. When he's depressed he sits brooding for hours.
[ترجمه گوگل]وقتی افسرده است ساعت ها می نشیند و در حال فکر کردن است
[ترجمه ترگمان]وقتی او افسرده می شود، ساعت ها در فکر فرو می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She constantly broods about her family.
[ترجمه گوگل]او مدام در مورد خانواده اش فکر می کند
[ترجمه ترگمان]مدام در مورد خانواده اش فکر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. There is a brooding melancholy in his black and white photography.
[ترجمه گوگل]در عکاسی سیاه و سفید او غم انگیزی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در عکاسی سیاه و سفید او یک افسردگی عمیق وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Extrovert prefer lively conversation to brood on the meaning of life.
[ترجمه گوگل]برون گراها گفتگوی پر جنب و جوش را به اندیشیدن درباره معنای زندگی ترجیح می دهند
[ترجمه ترگمان]Extrovert گفتگوهای زنده را ترجیح می دهند که به معنای زندگی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The blackbird flew back and forth to its brood.
[ترجمه گوگل]پرنده سیاه به سوی نسل خود به این سو و آن سو پرواز کرد
[ترجمه ترگمان]پرنده به پرواز درآمد و به سوی فرزندان خود پرواز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Extroverts prefer lively conversation to brooding on the meaning of life.
[ترجمه گوگل]برونگراها گفتگوی پر جنب و جوش را به فکر کردن در مورد معنای زندگی ترجیح می دهند
[ترجمه ترگمان]برون گرایان گفتگوهای زنده و پر جنب و جوش را ترجیح می دهند تا به معنای زندگی فکر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. You're not still brooding over what he said, are you?
[ترجمه گوگل]شما هنوز در مورد صحبت های او فکر نمی کنید، درست است؟
[ترجمه ترگمان]تو هنوز به چیزی که اون گفته فکر نمی کنی، هستی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Don't brood about it.
14. There's no point brooding over it - she's gone.
[ترجمه گوگل]هیچ فایده ای ندارد که در مورد آن فکر کنید - او رفته است
[ترجمه ترگمان]هیچ دلیلی برای فکر کردن به آن وجود ندارد - او رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. She sat at her desk,brooding darkly onwhy he had left her.
[ترجمه گوگل]پشت میزش نشست و تاریک فکر می کرد که چرا او را ترک کرده است
[ترجمه ترگمان]پشت میزش نشسته بود و به طرز مرموزی فکر می کرد که او را ترک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید