bronchitis

/brɑːŋˈkaɪtəs//brɒŋˈkaɪtɪs/

معنی: برونشیت، برنشیت، اماس نایژه
معانی دیگر: (پزشکی) برونشیت، نزله ی نایژه، آماس جدار نایژه، نایژه تبسی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: bronchitic (adj.)
• : تعریف: inflammation of the mucous membrane lining the bronchial tubes.

جمله های نمونه

1. He was suffering from chronic bronchitis.
[ترجمه گوگل]او از برونشیت مزمن رنج می برد
[ترجمه ترگمان]از این بیماری برونشیت مزمن رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was in bed with bronchitis.
[ترجمه گوگل]او با برونشیت در رختخواب بود
[ترجمه ترگمان]او با برونشیت در بس تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Asthma / bronchitis claims jump 75 %; sprains / strains are 3 6 % higher. sentence dictionary
[ترجمه گوگل]افزایش 75 درصدی ادعاهای آسم/ برونشیت؛ رگ به رگ شدن / رگ به رگ شدن 3 6 درصد بیشتر است فرهنگ لغت جمله
[ترجمه ترگمان]claims آسم \/ برونشیت به میزان ۷۵ درصد پرش می کنند؛ کشش \/ کشیدگی عضله ۳ % بیشتر است فرهنگ لغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It causes heart disease, lung cancer, bronchitis and emphysema.
[ترجمه گوگل]باعث بیماری قلبی، سرطان ریه، برونشیت و آمفیزم می شود
[ترجمه ترگمان]این بیماری موجب بیماری قلبی، سرطان ریه، برونشیت و emphysema می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Consultation rates for acute bronchitis have continued to increase but are still lower than the same time last year.
[ترجمه گوگل]نرخ مشاوره برای برونشیت حاد همچنان در حال افزایش است، اما همچنان نسبت به زمان مشابه در سال گذشته کمتر است
[ترجمه ترگمان]میزان مشاوره برای برونشیت حاد همچنان افزایش پیدا کرده است، اما هنوز هم پایین تر از بازه زمانی مشابه در سال گذشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Contamination could cause lung problems, similar to bronchitis, and eye and skin problems.
[ترجمه گوگل]آلودگی می تواند باعث مشکلات ریوی، مشابه برونشیت، و مشکلات چشمی و پوستی شود
[ترجمه ترگمان]Contamination می تواند موجب مشکلات ریه، مشابه برونشیت، و مشکلات چشمی و پوستی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He had a bad attack of bronchitis during February and was forced to spend ten days in hospital.
[ترجمه گوگل]او در ماه فوریه دچار حمله بد برونشیت شد و مجبور شد ده روز را در بیمارستان بگذراند
[ترجمه ترگمان]وی دچار حمله بدی به برونشیت در ماه فوریه شد و مجبور شد ده روز در بیمارستان بستری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Approximately 90% of deaths from lung cancer and bronchitis are caused by smoking.
[ترجمه گوگل]تقریباً 90 درصد مرگ و میرهای ناشی از سرطان ریه و برونشیت ناشی از سیگار کشیدن است
[ترجمه ترگمان]تقریبا ۹۰ درصد مرگ ناشی از سرطان ریه و برونشیت ناشی از سیگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After a severe attack of bronchitis in 195 Normand moved to Winchester where he died 25 October 198
[ترجمه گوگل]پس از یک حمله شدید برونشیت در سال 195، نورماند به وینچستر نقل مکان کرد و در 25 اکتبر 198 درگذشت
[ترجمه ترگمان]پس از یک حمله شدید به برونشیت در سال ۱۹۵ Normand به وینچستر رفت و در همانجا ۲۵ اکتبر درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was also frequently ill with bronchitis and colds, adding to the stress.
[ترجمه گوگل]او همچنین به طور مکرر مبتلا به برونشیت و سرماخوردگی بود که بر استرس می افزود
[ترجمه ترگمان]او همچنین مبتلا به برونشیت و سرماخوردگی بود و به استرس می افزاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It can aggravate asthma and bronchitis and cause coughing, choking and impaired lung function, particularly in people who exercise.
[ترجمه گوگل]می تواند آسم و برونشیت را تشدید کند و باعث سرفه، خفگی و اختلال در عملکرد ریه شود، به ویژه در افرادی که ورزش می کنند
[ترجمه ترگمان]این بیماری می تواند آسم و برونشیت را بدتر کند و باعث سرفه، خفگی و اختلال عملکرد ریه، به ویژه در افرادی که ورزش می کنند، شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The only reliable method of preventing parasitic bronchitis is to immunise all young calves with lungworm vaccine.
[ترجمه گوگل]تنها روش مطمئن برای پیشگیری از برونشیت انگلی، ایمن سازی تمام گوساله های جوان با واکسن کرم ریه است
[ترجمه ترگمان]تنها روش قابل اعتماد پیش گیری از برونشیت انگلی، ایمن سازی همه گوساله ها با واکسن lungworm است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Breathing is affected and bronchitis is more likely to occur in overweight people.
[ترجمه گوگل]تنفس تحت تأثیر قرار می گیرد و برونشیت بیشتر در افراد دارای اضافه وزن رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]تنفس عمیق و برونشیت مزمن بیشتر احتمال دارد که در افراد با اضافه وزن وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This also cleared, only to develop into bronchitis, which slowed down my activities considerably.
[ترجمه گوگل]این نیز از بین رفت، اما به برونشیت تبدیل شد، که به طور قابل توجهی فعالیت های من را کند کرد
[ترجمه ترگمان]این مساله همچنین باعث شد تا به یک برونشیت تبدیل شود که فعالیت های من را به طور قابل ملاحظه ای کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Ten percent of Krakow's children suffer from chronic bronchitis.
[ترجمه گوگل]ده درصد از کودکان کراکوف از برونشیت مزمن رنج می برند
[ترجمه ترگمان]ده درصد از کودکان Krakow از برونشیت مزمن رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برونشیت (اسم)
bronchitis

برنشیت (اسم)
bronchitis

اماس نایژه (اسم)
bronchitis

انگلیسی به انگلیسی

• inflammation of one or more bronchi
bronchitis is an illness in which your bronchial tubes become sore and infected.

پیشنهاد کاربران

The suffix **" - itis"** comes from the Greek, meaning **"inflammation"**. It's commonly used in medical terminology to describe conditions that involve inflammation. Here are some words with the root **" - itis"** and their translations in **Farsi**:
...
[مشاهده متن کامل]

1. **Arthritis** – **آرتریت** ( التهاب مفصل ها )
2. **Tonsillitis** – **لوزه التهاب** ( التهاب لوزه ها )
3. **Bronchitis** – **برونشیت** ( التهاب نایژه ها )
4. **Gastritis** – **گاستریت** ( التهاب معده )
5. **Dermatitis** – **درماتیت** ( التهاب پوست )
6. **Conjunctivitis** – **کنژکتیویت** ( التهاب ملتحمه چشم )
7. **Sinusitis** – **سینوزیت** ( التهاب سینوس ها )
8. **Appendicitis** – **آپاندیسیت** ( التهاب آپاندیس )
9. **Meningitis** – **مننژیت** ( التهاب پرده های مغزی )
10. **Cystitis** – **سیستیت** ( التهاب مثانه )
این پسوند به طور کلی به **التهاب** اشاره دارد و در بسیاری از بیماری ها و شرایط پزشکی استفاده می شود.
chatgpt

برونشیت ( التهاب نایژه ها )
مثال:
I went down with an attack of bronchitis
من با یک حمله برونشیت مریض شدم.
دو گونه سرماخوردگی ( آنفولانزا ) در پهلوی هست:
1. هَمریت 2. پَتریت
.
1. هَمریت: واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ )
هم: با، به همراه - پیشوند همراهی و وابستگی
.
ریت: رید، ریدن! - بیرون ریختن کثافت ها، مدفوع کردن، قضا و رفع حاجت کردن -
...
[مشاهده متن کامل]

گَند، بد، زشت، پلشت، نِکوهیده، نازیبا، آلوده
.
معنی: ریمَنی ( ناپاکی، عفونت ) واگیردار، سرایت کردن بیماری، سرماخوردگی، آنفولانزا ( فرانسوی ) ، مالش سَهی ( تماس مستقیم ) آلودگی
.
می توان به جای واژه انگلیسی "infection" و "grippe" از واژه "هَمریت" بهره برد!
.
.
2. پَتریت: واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ )
پَت: پَئیتی ( paiti ) -
بی، بدون - برهنه، عریان، لخت - تهی، خالی، پوچ - برگشت، بازگشت، بازآیی، جلوگیری، واداشتن
مانند: پَتَت، پاپَتی، پَتیاره، پَنام! ( در اوستا: پَئیتی دانَه ) �
ایتیَه: صفت فاعلی - حرکت کردن، روانه شدن، رفتن
.
ریت: رید، ریدن! - بیرون ریختن کثافت ها، مدفوع کردن، قضا و رفع حاجت کردن -
گَند، بد، زشت، پلشت، نِکوهیده، نازیبا، آلوده
.
معنی: ریمَنی ( ناپاکی، عفونت ) تنفسی، بیماری تنفسی، بُرُونشیت یا آسم تنفسی ( تنگی نفس ) ، دُژدَمی ( دُشدَمی ) ، مالش ناسَهی ( تماس غیر مستقیم ) آلودگی
.
می توان به جای واژه انگلیسی "bronchitis" و "asthma" و "dyspnoea" از واژه "پَتریت" بهره برد!
.
.
هَمگَرزه، هَمگَرزِگی: واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ )
هم: با، به همراه - پیشوند همراهی و وابستگی
.
گَرزه ( گَرزِگی ) : گَزیدن، گاز گرفتن، نیش زدن
معنی: در تماس بودن، پیوند داشتن، لمس کردن، هَموندی ( هَماوَندی ) ، برخورد کردن، خوردن به چیزی، به هم رسیدن ( وصل شدن ) ، دیدار کردن ( ارتباط گرفتن ) ، بَرماس ( پَرماس )
می توان به جای واژه انگلیسی "contact" از واژه "هَمگَرزه، هَمگَرزِگی" بهره برد!
.
شایست ناشایست، فَرگرد ( فصل ) 2، بند60:
hamrīt ān bawēd ka tan abāg nasā ham - garzag bawēd, ud petrīt ān kē abāg ān kē pad nasā pahikōft ham - garzag bawēd, ud az ham - garzagīh ī abāg ōy ī yāzdahom ham - gōnag petrīt ōh kunēd
معنی: هَمریت ( سرایت بیماری ) آن باشد که تن با نَسا ( لاشه، مُردار ) ، هَمگرزه ( در تماس ) شود و پَتریت ( تنگی نفس ) آن [باشد] که با آن کس که با نسا ( جَسَد ) برخورد کرد، همگرزه شود ( به آن بیماری بِرِسَد ) ؛
و از هَمگرزگی ( لمس ) با آن ( پَتریت ) ،
کس ( شخص ) یازدهم، همان گونه[شخص] پَتریت شود ( تا یازدهمین کس هم، از آلودگی هوا یا تنفسی آن، بیماری می گیرد! )

منابع• https://www.parsigdatabase.com/• https://www.parsigdatabase.com/surf?lang=Fa• https://www.parsigdatabase.com/search?lang=Fa
bronchitis ( پزشکی )
واژه مصوب: نایژه‏آماس
تعریف: التهاب نایژه|||متـ . نایژآماس

بپرس