1. an exchange broker
دلال بازار سهام
2. real estate broker
واسطه ی معاملات ملکی
3. A crafty knave needs no broker.
[ترجمه گوگل]یک حیله گر نیازی به دلال ندارد
[ترجمه ترگمان]یک آدم مکار به یک دلال نیاز ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I called my broker for advice about investing in the stock market.
[ترجمه گوگل]من با کارگزارم تماس گرفتم تا در مورد سرمایه گذاری در بورس مشاوره کنم
[ترجمه ترگمان]من broker را برای نصیحت درباره سرمایه گذاری در بازار سهام فرا خواندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It was improper of the broker to withhold the information from the stock exchange.
[ترجمه گوگل]مخفی نگه داشتن اطلاعات از بورس اوراق بهادار از سوی کارگزار نادرست بود
[ترجمه ترگمان]نادرست از کارگزار برای نگه داشتن اطلاعات از بورس اوراق بهادار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He was a high-earning broker with money to burn.
[ترجمه گوگل]او یک دلال پردرآمد بود که پولی برای سوزاندن داشت
[ترجمه ترگمان]اون یه دلال مهم با پول برای سوزاندن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A good rule of thumb is that a broker must generate sales of ten times his salary if his employer is to make a profit.
[ترجمه گوگل]یک قانون سرانگشتی خوب این است که یک کارگزار باید فروش ده برابر حقوق خود را ایجاد کند تا کارفرمای او سود کند
[ترجمه ترگمان]یک قاعده خوب این است که اگر کارفرما بخواهد سود حاصل کند، یک دلال باید فروش ده برابر حقوق خود را تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. During the war Wallas became a power broker in governmental circles.
[ترجمه گوگل]در طول جنگ والاس یک دلال قدرت در محافل دولتی شد
[ترجمه ترگمان]در طول جنگ، Wallas دلال قدرت در محافل دولتی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Ask advice from an insurance broker.
[ترجمه گوگل]از یک کارگزار بیمه راهنمایی بخواهید
[ترجمه ترگمان]از کارگزار بیمه مشاوره بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The selling broker is then required to assign a portion of the commission to the buyer broker.
[ترجمه گوگل]سپس کارگزار فروشنده موظف است بخشی از کمیسیون را به کارگزار خریدار اختصاص دهد
[ترجمه ترگمان]سپس کارگزار فروش برای اختصاص بخشی از کمیسیون به کارگزار خریدار مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The broker will get 5% if he finds a purchaser.
[ترجمه گوگل]دلال اگر خریدار پیدا کند 5 درصد دریافت می کند
[ترجمه ترگمان]اگر یک خریدار پیدا کند، آن ۵ % خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The broker advised me on how to invest my money.
[ترجمه گوگل]کارگزار به من توصیه کرد که چگونه پولم را سرمایه گذاری کنم
[ترجمه ترگمان]دلال به من توصیه کرد که چطور پولم را سرمایه گذاری کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. But a top North West broker reckons the group is set to increase borrowings to realise the potential of its businesses.
[ترجمه گوگل]اما یک کارگزار ارشد شمال غرب بر این باور است که این گروه قرار است وامهای خود را افزایش دهد تا پتانسیل کسبوکار خود را درک کند
[ترجمه ترگمان]اما یک کارگزار ارشد شمال غربی بر این باور است که این گروه قرار است تا borrowings را افزایش دهد تا بتواند پتانسیل کسب و کارش را درک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. J., real estate broker Terry Gamble.
[ترجمه گوگل]جی، دلال املاک تری گمبل
[ترجمه ترگمان]J, کارگزار املاک و مستغلات، تری گمبل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. It acts as the sole broker in the bargaining and competition for resources between bureaucratic organizations.
[ترجمه گوگل]به عنوان تنها واسطه در چانه زنی و رقابت برای منابع بین سازمان های بوروکراتیک عمل می کند
[ترجمه ترگمان]آن به عنوان تنها رابط در چانه زدن و رقابت برای منابع بین سازمان های بروکراتیک عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Make no mistake, argues the broker, the regulatory regime for utilities will get tougher under the Conservatives.
[ترجمه گوگل]کارگزار استدلال می کند که اشتباه نکنید، رژیم نظارتی برای شرکت های آب و برق تحت نظر محافظه کاران سخت تر می شود
[ترجمه ترگمان]دلال استدلال می کند که هیچ اشتباهی مرتکب نشده است، و رژیم قانون گذاری برای آب و برق کم تر از محافظه کاران خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید