broke down
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
خراب شدن
تقسیم کردن
خراب شدن
خراب شد
خراب شد
ازهم پاشید
متلاشی شدن
خراب شده
1. خراب شدن ، از کار افتادن ماشن و وسیله ای
2. تفکیک اجزای ایده بیانیه و. . . . به قسمت های کوچک
3. تجزیه اجزای ماده ها
4. گریه کردن ناگهانی
2. تفکیک اجزای ایده بیانیه و. . . . به قسمت های کوچک
3. تجزیه اجزای ماده ها
4. گریه کردن ناگهانی
نابود شد، داغون شد، به گریه افتاد، در خودش فرو ریخت
=
برای انسان ازپاافتادن برای وسیله خراب شدن
خراب شدن ماشین الات
خراب شده
خراب شد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)