فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: broils, broiling, broiled
حالات: broils, broiling, broiled
• (1) تعریف: to cook at high temperature with heat coming from one direction, as on a grill or in an oven.
• مترادف: grill
• مشابه: bake, barbecue, cook, roast, sear, toast
• مترادف: grill
• مشابه: bake, barbecue, cook, roast, sear, toast
- I'm broiling the meat, and I need to turn it over.
[ترجمه یبببببب] دارم گوشت رو میپزم ( پختن روی آتیش ) و نیازه که اون وریش کنم|
[ترجمه گوگل] من گوشت را آب پز می کنم و باید آن را برگردانم[ترجمه ترگمان] من گوشت ها رو درست می کنم و باید روشنش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to cause to become extremely hot or burned, esp. at the top surface,
• مترادف: burn, roast
• مشابه: bake, cook, sear, singe
• مترادف: burn, roast
• مشابه: bake, cook, sear, singe
- The hot sun broiled the metal roofs.
[ترجمه گوگل] آفتاب داغ سقف های فلزی را کباب کرد
[ترجمه ترگمان] آفتاب داغ سقف فلزی را کباب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آفتاب داغ سقف فلزی را کباب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to be subjected to high, direct heat.
• مترادف: roast
• مشابه: bake, cook
• مترادف: roast
• مشابه: bake, cook
- The fish shouldn't broil for more than a few minutes or it'll get tough and dry.
[ترجمه mn] ماهی نباید بیشتر از چند دقیقه کباب شود زیرا در این صورت خشک خواهد شد|
[ترجمه گوگل] ماهی نباید بیشتر از چند دقیقه آب پز شود وگرنه سفت و خشک می شود[ترجمه ترگمان] ماهی نباید بیشتر از چند دقیقه سرخ شود وگرنه خشک و خشک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The desert sand was broiling in the hot sun.
[ترجمه گوگل] شن های صحرا زیر آفتاب داغ می جوشید
[ترجمه ترگمان] شن های صحرا در آفتاب گرم می سوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شن های صحرا در آفتاب گرم می سوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to feel great impatience, annoyance, or the like.
• مترادف: boil, burn, fume, seethe, steam
• مشابه: rage
• مترادف: boil, burn, fume, seethe, steam
• مشابه: rage
- He was broiling at the delay caused by the traffic.
[ترجمه گوگل] او از تأخیر ناشی از ترافیک میسوخت
[ترجمه ترگمان] از این تاخیر به خاطر ترافیک، از شدت خشم سرخ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از این تاخیر به خاطر ترافیک، از شدت خشم سرخ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: the act of cooking by direct heat.
• مشابه: toast
• مشابه: toast
• (2) تعریف: something cooked by direct heat.
• مترادف: barbecue, grill, roast
• مترادف: barbecue, grill, roast
اسم ( noun )
• : تعریف: a rowdy quarrel or brawl.
• مترادف: brawl, fray, row, wrangle
• مشابه: affray, altercation, dispute, fracas, quarrel, ruckus, rumpus, scrap, scrimmage, scuffle, tangle
• مترادف: brawl, fray, row, wrangle
• مشابه: affray, altercation, dispute, fracas, quarrel, ruckus, rumpus, scrap, scrimmage, scuffle, tangle
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: broils, broiling, broiled
حالات: broils, broiling, broiled
• : تعریف: to quarrel rowdily; brawl.
• مترادف: brawl, wrangle
• مشابه: dispute, quarrel, scrap, scuffle, tangle
• مترادف: brawl, wrangle
• مشابه: dispute, quarrel, scrap, scuffle, tangle