broadly speaking

جمله های نمونه

1. Broadly speaking, I agree with you.
[ترجمه گوگل]به طور کلی من با شما موافقم
[ترجمه ترگمان]من با تو موافقم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Broadly speaking, there are four types of champagne.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، چهار نوع شامپاین وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به طور کلی چهار نوع شام پانی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There are, broadly speaking, three ways in which this is done.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، سه راه برای انجام این کار وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به طور گسترده سه روش وجود دارد که در آن این کار انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There are, broadly speaking, two ways of doing this.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، دو راه برای انجام این کار وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به طور گسترده دو روش برای انجام این کار وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Broadly speaking, don't you think women make better drivers than men?
[ترجمه گوگل]به طور کلی، فکر نمی کنید زنان راننده های بهتری نسبت به مردان می کنند؟
[ترجمه ترگمان]تو فکر نمی کنی که زن ها از مردها بیشتر رانندگان بهتری می سازند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Broadly speaking, the cultures of the two countries are very similar.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، فرهنگ دو کشور بسیار شبیه به هم است
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، فرهنگ های دو کشور بسیار شبیه هم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Broadly speaking, the less social closure there is, the less cohesive the social class grouping will be.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، هرچه بسته شدن اجتماعی کمتر باشد، گروه بندی طبقات اجتماعی از انسجام کمتری برخوردار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، بسته شدن اجتماعی کم تر در آنجا، گروه بندی اجتماعی کم تر منسجم خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Broadly speaking, strong winds raise the water level in the direction towards which the wind blows.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، بادهای شدید سطح آب را در جهتی که باد به سمت آن می وزد بالا می برد
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، باده ای قوی سطح آب را در جهت که باد می وزد بالا می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Broadly speaking, workers obtained certain rights and material benefits.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، کارگران از حقوق و مزایای مادی خاصی برخوردار شدند
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، کارگران حقوق و منافع خاص خود را بدست آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The same, broadly speaking, can be done with plants.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، همین کار را می توان با گیاهان انجام داد
[ترجمه ترگمان]هم چنین به طور کلی صحبت کردن می تواند با گیاهان انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Far East is broadly speaking a tropical and sub-tropical world.
[ترجمه گوگل]خاور دور به طور کلی یک جهان گرمسیری و نیمه گرمسیری است
[ترجمه ترگمان]خاور دور به طور گسترده به یک جهان استوایی و زیر استوایی صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Broadly speaking, the coursebook is a record of things learnt and things to be learnt.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، کتاب درسی ثبتی از چیزهای آموخته شده و چیزهایی است که باید آموخت
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، coursebook یک رکورد از چیزها و چیزهایی است که باید یاد گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To summarize, broadly speaking there are three main categories of such patients.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، به طور کلی، سه دسته اصلی از چنین بیمارانی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بطور کلی، سه مقوله اصلی از چنین بیمارانی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Broadly speaking, interpretations can be classified into two groups: judgements and opinions.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، تفاسیر را می توان به دو گروه تقسیم کرد: قضاوت ها و نظرات
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، تفسیرها را می توان به دو گروه تقسیم کرد: عقاید و عقاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Broadly speaking, socialists appear to be divided into two camps over this question.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، به نظر می رسد سوسیالیست ها بر سر این مسئله به دو دسته تقسیم می شوند
[ترجمه ترگمان]به طور کلی سوسیالیست ها بر سر این مساله به دو اردوگاه تقسیم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• without taking into account particular details or exceptions

پیشنهاد کاربران

ترجمه خاصی و کلمه به کلمه ای نمیشه برای این اصطلاح آورد اما به صورت مفهومی برابر است با عبارت �معمولا چنین گفته می شود که . . . �
مثال؛
Broadly speaking, exercise is good for your health.
In a presentation, someone might say, “Broadly speaking, the market is trending upwards. ”
A teacher might explain, “Broadly speaking, the Industrial Revolution led to significant social and economic changes. ”
بعضی جاها این معنی ها رو هم میده.
عمدتا
عموما
معمولا
به طور کلی صحبت کردن
بخوام کلی بگم. . . .
به طور کلی
در یک بیان کلی
Broadly speaking, women follow fashion more closely than men do.
در یک بیان کلی زنان بیشتر از مردان دنبال مُد هستند.

بپرس