broaden

/ˈbrɒdn̩//ˈbrɔːdn̩/

معنی: منبسط کردن، وسیع کردن، پهن کردن، عریض کردن
معانی دیگر: گستردن، گسترده کردن، منتشر کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: broadens, broadening, broadened
مشتقات: broadener (n.)
• : تعریف: to make or become broad.
مترادف: widen
متضاد: limit, narrow
مشابه: augment, dilate, enlarge, expand, extend, increase, spread, stretch

- Travel broadened his outlook.
[ترجمه A.A] سفر دیدگاهش را عمیق تر کرد
|
[ترجمه گوگل] سفر دیدگاه او را گسترش داد
[ترجمه ترگمان] سفر چشم انداز خود را گسترش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The crew is broadening the highway.
[ترجمه A.A] کارگران بزرگراه را پهن تر ( عریض تر ) میکنند
|
[ترجمه گوگل] خدمه در حال تعریض بزرگراه هستند
[ترجمه ترگمان] خدمه در حال گسترش بزرگراه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to broaden this channel, we need several dredges
برای گشاد کردن این آب راه نیاز به چندین دستگاه لاروب داریم.

2. we want to broaden the base of the company's activities
می خواهیم پایه ی فعالیت های شرکت را گسترده تر کنیم.

3. The party needs to broaden its appeal to voters.
[ترجمه گوگل]حزب باید جذابیت خود را برای رای دهندگان گسترش دهد
[ترجمه ترگمان]حزب باید درخواست خود را به رای دهندگان افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We have been trying to broaden its commerce with other nations.
[ترجمه گوگل]ما تلاش کرده‌ایم تجارت آن را با سایر کشورها گسترش دهیم
[ترجمه ترگمان]ما در تلاشیم تا تجارت خود را با کشورهای دیگر گسترش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The course helps school-leavers broaden their knowledge of the world of work.
[ترجمه گوگل]این دوره به فارغ التحصیلان مدرسه کمک می کند تا دانش خود را در مورد دنیای کار گسترش دهند
[ترجمه ترگمان]این درس به مدرسه کمک می کند تا دانش خود از دنیای کار را گسترش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You should broaden your experience by travelling more.
[ترجمه گوگل]شما باید تجربه خود را با سفر بیشتر گسترش دهید
[ترجمه ترگمان]شما باید تجربه خود را با سفر بیشتر گسترش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She wanted to travel to broaden her horizons.
[ترجمه گوگل]او می خواست برای گسترش افق دید خود سفر کند
[ترجمه ترگمان]او می خواست برای گسترش افق های خود سفر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Let's broaden out the discussion to talk about education as a whole.
[ترجمه گوگل]بیایید بحث را گسترده تر کنیم تا در مورد آموزش به عنوان یک کل صحبت کنیم
[ترجمه ترگمان]بیایید بحث را گسترده تر کنیم تا درباره آموزش به عنوان یک کل صحبت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mr Mates said the party must broaden its appeal to younger voters.
[ترجمه گوگل]آقای میتس گفت که حزب باید جذابیت خود را برای رای دهندگان جوان تر گسترش دهد
[ترجمه ترگمان]آقای Mates گفت که حزب باید درخواست خود برای رای دهندگان جوان را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We are trying to broaden the appeal of classical music.
[ترجمه گوگل]ما در تلاش هستیم تا جذابیت موسیقی کلاسیک را گسترش دهیم
[ترجمه ترگمان]ما می کوشیم تا جذابیت موسیقی کلاسیک را گسترش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We would now like to broaden/widen the scope of the enquiry and look at more general matters.
[ترجمه گوگل]اکنون می‌خواهیم دامنه تحقیق را گسترش دهیم و به موضوعات کلی‌تری نگاه کنیم
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر می خواهیم حوزه تحقیق را گسترش داده و به موضوعات کلی تر نگاه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She wanted to broaden her experience in international affairs.
[ترجمه گوگل]او می خواست تجربه خود را در امور بین الملل گسترش دهد
[ترجمه ترگمان]او می خواست تجربه خود را در امور بین الملل گسترش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The party wishes to broaden its support among professionals.
[ترجمه گوگل]حزب مایل است حمایت خود را در میان متخصصان گسترش دهد
[ترجمه ترگمان]این حزب می خواهد حمایت خود را در میان متخصصان افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I want to broaden the discussion to other aspects of the problem.
[ترجمه گوگل]من می خواهم بحث را به جنبه های دیگر مشکل گسترش دهم
[ترجمه ترگمان]من می خواهم بحث را به جنبه های دیگر مساله بسط دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'd like to work abroad to broaden my horizons .
[ترجمه گوگل]من می خواهم در خارج از کشور کار کنم تا افق هایم را گسترش دهم
[ترجمه ترگمان]دلم می خواهد در خارجه کار کنم تا افق هام را بزرگ کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منبسط کردن (فعل)
amplify, stretch, expand, broaden, dilate, distend, extend

وسیع کردن (فعل)
enlarge, broaden, gum

پهن کردن (فعل)
spread, expand, broaden, flatten, widen, muck, dung

عریض کردن (فعل)
broaden, widen

تخصصی

[ریاضیات] تعریض، پهن کردن

انگلیسی به انگلیسی

• make wider; be made wider
when something broadens, it becomes wider.
if something broadens, or if you broaden it, it involves or affects more things or people.
if an experience broadens your mind, it makes you more willing to accept other people's beliefs and customs.

پیشنهاد کاربران

گسترش ( development ) میشه رشد در یک جهت طولی, broaden یعنی پهنا و عرض چیزی را زیاد کردن. گسترده کردن، تعریض کردن، معادل درستی است.
زیاد کردن
افزایش دادن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : broaden
✅️ اسم ( noun ) : broadness
✅️ صفت ( adjective ) : broad
✅️ قید ( adverb ) : broadly
فراخ کردن
گسترش دادن
تعمیم بخشیدن - تعمیم دادن
افزایشی
گسترش
Broaden the mind
دانش خودتو افزایش بده
باز کردن ( مثلا سفر ذهن انسان را باز میکند )

بپرس