broadcloth

/ˈbrɔːrdklɒθ//ˈbrɔːdklɒθ/

معنی: ماهوت
معانی دیگر: پارچه ی پشمی (که در اصل از پارچه ی معمولی پهن تر بود)، نوعی ماهوت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a fabric with a close weave and a soft finish, made of cotton, rayon, or silk and used for clothing.

جمله های نمونه

1. Not boring white or dark blue broadcloth, but in an explosion of colors and fabrics, from stretch denim to corduroy.
[ترجمه گوگل]پارچه پهن سفید یا آبی تیره خسته کننده نیست، اما در انفجاری از رنگ ها و پارچه ها، از جین کش دار گرفته تا کرک
[ترجمه ترگمان]نه از ماهوت آبی رنگ و یا ماهوت آبی تیره، بلکه در انفجاری از رنگ ها و پارچه، از کتان تا مخمل کبریتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The heavy, dark-blue broadcloth coat would not go into the suitcase.
[ترجمه گوگل]کت پارچه ای سنگین و آبی تیره داخل چمدان نمی رفت
[ترجمه ترگمان]کت و شلوار تیره و تیره رنگش به درون کیف فرو نمی رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A nice black broadcloth is what little girls wear.
[ترجمه گوگل]یک پارچه پهن مشکی زیبا همان چیزی است که دختر بچه ها می پوشند
[ترجمه ترگمان]یک ماهوت سیاه خوب، همان لباسی است که دختران کوچک می پوشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Opening Aunt Pitty's closet she removed a black broadcloth cloak, a thin fall garment which Pitty used only for Sunday wear, and put it on.
[ترجمه گوگل]با باز کردن کمد خاله پیتی، شنل پارچه‌ای مشکی، یک لباس پاییزی نازک که پیتی فقط برای لباس یکشنبه استفاده می‌کرد، درآورد و آن را پوشید
[ترجمه ترگمان]اتاق عمه پیتی را باز کرد و شنل سیاه و سیاهی را برداشت که عمه پیتی فقط برای پوشیدن لباس یکشنبه استفاده می کرد و آن را پوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was dressed in black broadcloth, a tall man, towering over the officers who stood near him, bulky in the shoulders but tapering to a small waist and absurdly small feet in varnished boots.
[ترجمه گوگل]او لباس پهن مشکی پوشیده بود، مردی قد بلند، بالای سر افسرانی که در نزدیکی او ایستاده بودند، بالا می‌رفت، شانه‌هایش حجیم بود، اما به کمر کوچکی می‌رسید و پاهای عجیب و غریب کوچکی در چکمه‌های لاک زده
[ترجمه ترگمان]ماهوت مشکی به تن داشت، یک مرد بلند قد، که قد بلندی داشت، over که در کنارش ایستاده بود، هیکلی درشت که در کنارش ایستاده بود و پاهای کوچک و کوچک او را به پا داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was an elderly man dressed in an ancient broadcloth suit and polished shoes.
[ترجمه گوگل]او مردی سالخورده بود که کت و شلوار پارچه ای باستانی و کفش های جلا پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]او مردی مسن بود که کت و شلوار نو و کفش های براق پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She had been on the front porch and he had ridden up the long avenue, dressed in grey broadcloth with a wide black cravat setting off his frilled shirt to perfection.
[ترجمه گوگل]او در ایوان جلو بود و او در خیابان طولانی سوار شده بود، با لباس پهن خاکستری با یک کراوات مشکی گشاد که پیراهن خراشیده اش را به کمال رساند
[ترجمه ترگمان]او در ایوان جلویی حضور داشت و او از خیابان طویل بیرون آمده بود، با کراوات مشکی و کراوات مشکی گشاد که پیراهن چین دار خود را به کمال رسانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Caps should only be made of black cotton poplin, broadcloth, rayon, or silk, to match gown they are to be used with.
[ترجمه گوگل]کلاه ها فقط باید از پوپلین نخی مشکی، پارچه پهن، ابریشم مصنوعی یا ابریشم ساخته شوند تا با لباسی که قرار است با آن استفاده شود مطابقت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]Caps باید از پنبه سیاه، broadcloth، rayon، یا ابریشم درست شود تا با پیراهنی که قرار است با آن به کار رود، تطبیق یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was dressed in his one black suit of broadcloth.
[ترجمه گوگل]او در یک کت و شلوار مشکی پارچه گشاد خود را پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]لباسی از ماهوت مشکی به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماهوت (اسم)
broadcloth

تخصصی

[نساجی] نوعی پارچه تمام پشم با تار فاستونی کرک دار که بافت آن بسته و ظریف و صاف و نرم وسطح آن مثل مخمل و کمی براق است و پشت آن سرژه است و مورد استعمال آن برای لباسهای زنانه و مردانه و کت می باشد

انگلیسی به انگلیسی

• high quality woolen or silk cloth

پیشنهاد کاربران

بپرس