broadcaster

/ˈbrɒdˌkæstər//ˈbrɔːdkɑːstə/

معنی: سخنگو، گوینده
معانی دیگر: گوینده رادیو یا تلویزیون

جمله های نمونه

1. A well - known broadcaster has been asked to commentate on the opening ceremony of the national games.
[ترجمه گوگل]از یکی از مجریان سرشناس صدا و سیما خواسته شده تا در مورد مراسم افتتاحیه بازی های ملی اظهار نظر کند
[ترجمه ترگمان]از یک پخش کننده مشهور خواسته شده است تا در مراسم افتتاحیه بازی های ملی شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The broadcaster bit off the music programme.
[ترجمه گوگل]پخش کننده برنامه موسیقی را قطع کرد
[ترجمه ترگمان]پخش پخش کننده برنامه موسیقی را قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was a famous broadcaster in the 1930s.
[ترجمه گوگل]او در دهه 1930 یک مجری مشهور تلویزیون بود
[ترجمه ترگمان]او در دهه ۱۹۳۰ یک مجری مشهور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The country needs a national public service broadcaster like the BBC.
[ترجمه گوگل]این کشور به یک پخش کننده خدمات عمومی ملی مانند بی بی سی نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]این کشور به یک مجری سرویس عمومی ملی مانند بی بی سی نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Tyll, a broadcaster for 20 years, began as a talk host in 198
[ترجمه گوگل]تایل که به مدت 20 سال پخش کننده بود، در سال 198 به عنوان مجری گفتگو شروع کرد
[ترجمه ترگمان]Tyll، که به مدت ۲۰ سال مجری تلویزیون بود، در سال ۱۹۸ همچنان میزبان سخنرانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He cautioned, however, that the broadcaster tries to be a moral educator rather than an objective news presence.
[ترجمه گوگل]او هشدار داد، با این حال، صدا و سیما سعی می کند به جای حضور عینی خبری، یک مربی اخلاقی باشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، او هشدار داد که این پخش کننده در تلاش است تا یک مربی اخلاقی باشد تا یک حضور خبری عینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As a regular broadcaster on local radio I went along to Radio Nottingham for one of my phone-ins on slimming.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پخش کننده معمولی در رادیو محلی، برای یکی از تلفن هایم در مورد لاغری به رادیو ناتینگهام رفتم
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک فرستنده معمولی در رادیوی محلی، من به سمت رادیو ناتینگهام برای یکی از phone my در سمت slimming رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Author Richard Mabey is a writer and broadcaster on country and environmental matters.
[ترجمه گوگل]نویسنده ریچارد مابی نویسنده و مجری برنامه در مورد مسائل کشور و محیط زیست است
[ترجمه ترگمان]نویسنده ریچارد Mabey نویسنده و مجری در امور کشور و محیط زیست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was irate that a public service broadcaster such as S4C should be involved in bidding for a commercial contract.
[ترجمه گوگل]او عصبانی بود که یک پخش کننده خدمات عمومی مانند S4C باید در مناقصه برای یک قرارداد تجاری شرکت کند
[ترجمه ترگمان]او خشمگین بود که یک مجری خدمات عمومی مانند S۴C باید در مناقصه قرارداد تجاری شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Claire Rayner is a novelist, broadcaster and agony aunt.
[ترجمه گوگل]کلر راینر یک رمان نویس، پخش کننده و خاله عذاب آور است
[ترجمه ترگمان] کلر Rayner یه رمان نویس، خاله و agony
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was also a radio and television broadcaster.
[ترجمه گوگل]او همچنین گوینده رادیو و تلویزیون بود
[ترجمه ترگمان]او همچنین یک مجری رادیو و تلویزیون نیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Live television programmes present special problems for the broadcaster.
[ترجمه گوگل]برنامه های زنده تلویزیونی مشکلات خاصی را برای صدا و سیما ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]برنامه های تلویزیونی زنده مشکلات خاصی را برای این رادیو پخش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In his rookie season as a broadcaster, Simms compared his current job to being a quarterback in the big game.
[ترجمه گوگل]سیمز در فصل تازه کار خود به عنوان یک پخش کننده، شغل فعلی خود را با یک کوارتربک در یک بازی بزرگ مقایسه کرد
[ترجمه ترگمان]در فصل اول خود به عنوان یک گوینده، سیمس کار فعلی خود را در بازی بزرگ مقایسه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Every broadcaster tries to determine how much programs are worth to the advertiser.
[ترجمه گوگل]هر پخش کننده سعی می کند تعیین کند که برنامه ها چقدر برای تبلیغ کننده ارزش دارند
[ترجمه ترگمان]هر گوینده تلاش می کند تا مشخص کند که چقدر برنامه ها برای the ارزش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سخنگو (اسم)
announcer, speaker, broadcaster, narrator, talker, spokesman, newsreader, newscaster, mouthpiece, elocutionist, spieler, newsperson, prolocutor, talking head

گوینده (اسم)
announcer, speaker, teller, broadcaster, narrator, talker

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that broadcasts; radio or television announcer
a broadcaster is someone who gives talks or takes part in discussions on radio or television.

پیشنهاد کاربران

Broadcaster دو تا معنی داره
۱. گوینده رادیو یا تلویزیون
۲. شرکت پخش برنامه تلویزیونی یا رادیویی
اولی یک شخص هستش دومی یک شرکت و کمپانی
شرکت پخش رسانه ای
[تلویزیون و ویدیو] پخش کننده ی برنامه های رادیو - تلویزیونی
صدا و سیما
گزارشگران
برنامه اخبار
گوینده
خبرگزاری
US broadcaster Fox news
گوینده رادیو یا تلویزیون
شرکت پخش کننده برنامه های رادیو یا تلویزیون
گوینده رادیو یا تلویویزن

بپرس