brittleness

/ˈbrɪtl̩//ˈbrɪtl̩/

معنی: تردی، زودشکنی
معانی دیگر: تردی، زودشکنی

جمله های نمونه

1. There was a brittleness to his tone.
[ترجمه گوگل]لحن او شکننده بود
[ترجمه ترگمان]صدای ضعیفی به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There was a brittleness in the sound of wind through the trees that spoke of fall and ruin.
[ترجمه گوگل]شکنندگی در صدای باد در میان درختان وجود داشت که از سقوط و خرابی صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]صدای باد از میان درختان به گوش می رسید که از سقوط و نابودی سخن می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Babergh starkly illustrates the brittleness of its prosperity at any given moment.
[ترجمه گوگل]بابرگ شکنندگی شکوفایی خود را در هر لحظه به وضوح نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]Babergh مشخص شکنندگی آن را در هر لحظه نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. At first, I ameliorate the definition of brittleness, and give common mathematic description of the brittleness.
[ترجمه گوگل]در ابتدا، من تعریف شکنندگی را بهبود می‌بخشم و توصیف ریاضی رایجی از شکنندگی ارائه می‌دهم
[ترجمه ترگمان]در ابتدا تعریف of را اصلاح می کنم و توصیف ریاضی آن از شکنندگی آن را بیان می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The brittleness of brazed seam for nickel - base brazing filler metals is always paid close attention.
[ترجمه گوگل]شکنندگی درز لحیم کاری شده برای فلزات پرکننده لحیم کاری پایه نیکل همیشه مورد توجه قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]شکنندگی درز brazed برای فلزات پرکننده پایه نیکل همواره مورد توجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. High resiliency, easy to pucker and non - brittleness.
[ترجمه گوگل]ارتجاعی بالا، کوبیدن آسان و بدون شکنندگی
[ترجمه ترگمان]ارتجاعی بالا، به راحتی چین و چروک و non است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Plain concrete has high brittleness and low shock resistance, so it has difficulty in widespread availability.
[ترجمه گوگل]بتن ساده دارای شکنندگی بالا و مقاومت در برابر ضربه کم است، بنابراین در دسترس بودن به طور گسترده مشکل دارد
[ترجمه ترگمان]بتون ساده، تردی بالا و مقاومت شوک پایینی دارد، بنابراین در دسترس پذیری گسترده مشکل دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Brittleness is often a result of alloying.
[ترجمه گوگل]شکنندگی اغلب در نتیجه آلیاژسازی است
[ترجمه ترگمان]brittleness اغلب نتیجه آلیاژی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Heterogeneity is therefore an important adjunct to brittleness in generating a crisp texture.
[ترجمه گوگل]بنابراین ناهمگونی یک مکمل مهم برای شکنندگی در ایجاد یک بافت ترد است
[ترجمه ترگمان]از این رو Heterogeneity در تولید یک بافت ترد، یک adjunct مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From the estuary to the middle reaches, the brittleness of man's constructions is juxtaposed with the mutability of the river's flow.
[ترجمه گوگل]از خور تا میانه، شکنندگی سازه های انسان در کنار تغییرپذیری جریان رودخانه قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]از مصب به سطح میانی، شکنندگی ساختار انسان همراه با تغییرپذیری جریان رودخانه بیان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Under normal temperature, MoSi, element is very brittleness, while under high temperature it is plasticity.
[ترجمه گوگل]در دمای معمولی، MoSi، عنصر بسیار شکنندگی است، در حالی که در دمای بالا انعطاف پذیری است
[ترجمه ترگمان]در دمای معمولی، MoSi، آلمان بسیار کم است در حالی که در دمای بالا پلاستیسیته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The brittleness of anile red blood cell is bigger.
[ترجمه گوگل]شکنندگی گلبول قرمز آنیل بیشتر است
[ترجمه ترگمان]شکنندگی سلول خونی قرمز anile بزرگ تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Finally, the brittleness of traffic system is analyzed.
[ترجمه گوگل]در نهایت، شکنندگی سیستم ترافیک تحلیل می‌شود
[ترجمه ترگمان]در نهایت، شکنندگی سیستم ترافیک مورد تحلیل قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In still higher concentrations it crystallizes and adds brittleness as in hard candies.
[ترجمه گوگل]در غلظت های بالاتر مانند آب نبات های سخت، متبلور می شود و شکنندگی را اضافه می کند
[ترجمه ترگمان]در غلظت های بالاتر، آن crystallizes می شود و شکنندگی آن را در آب نبات های سفت اضافه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تردی (اسم)
brittleness, fragility, crispiness, friability, frangibility

زودشکنی (اسم)
brittleness, fragility

تخصصی

[عمران و معماری] شکنندگی - تردی
[مهندسی گاز] شکنندگی
[زمین شناسی] شکنندگی این خاصیت تبدیل سنگ به قطعات وخردشدن آنرا در برابر اعمال نیروهای خارجی بیان میدارد.
[نساجی] شکنندگی - عدم انعطاف - دمای شکست -
[پلیمر] شکنندگی، تُردی

انگلیسی به انگلیسی

• fragileness, frailty, crispiness

پیشنهاد کاربران

brittleness ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: شکنندگی
تعریف: خاصیت مادۀ غذایی ای که براثر فشار به آسانی می شکند
شکنندگی
تردی

بپرس