brisket

/ˈbrɪskət//ˈbrɪskɪt/

معنی: گوشت سینه
معانی دیگر: سینه ی حیوان (به ویژه چهارپایان)، سینه انسان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: in livestock, the part of the chest adjacent to the ribs, or the meat derived from it.

جمله های نمونه

1. Corned beef is prepared by the curing of brisket, plate, and rump cuts from fairly high-grade beef carcasses in pickle.
[ترجمه گوگل]گوشت گاو ذرت شده با پخت برش های بریسک، بشقاب و کفل از لاشه گوشت گاو نسبتاً درجه بالا در ترشی تهیه می شود
[ترجمه ترگمان]گوشت گوساله به وسیله درمان گوشت سینه، بشقاب و گوشت گوسفند در ترشی درست شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Meat cuts used include pork shoulders; beef chuck, brisket, and flank; and trimmings of all kinds.
[ترجمه گوگل]برش های گوشتی مورد استفاده شامل شانه های گوشت خوک است گوشت گاو چاک، سینه و پهلو؛ و زیورآلات از هر نوع
[ترجمه ترگمان]تکه های گوشت از گوشت خوک، گوشت گاو و گوشت سینه و گوشت گاو و هر نوع گوشت خوک استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cook and serve with a sauce Pastrami p21/ Brisket of beef, salted and spiced then coated in peppercorns.
[ترجمه گوگل]بپزید و با سس Pastrami p21 سرو کنید برشته گوشت گاو نمک زده و ادویه دار شده و سپس با دانه های فلفل بپوشانید
[ترجمه ترگمان]آشپز با سس Pastrami \/ brisket از گوشت گاو، نمک و چاشنی دار سرو کار داشته و سپس در peppercorns پوشش داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The brisket should extend to the elbow.
[ترجمه گوگل]سینه باید تا آرنج کشیده شود
[ترجمه ترگمان]The باید تا آرنج امتداد داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ideal braised beef - brisket or stewed abalone.
[ترجمه گوگل]گوشت گاو پخته شده ایده آل - سینه یا آبگوشت خورشتی
[ترجمه ترگمان]beef braised Ideal یا brisket abalone stewed
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They are separated by a fairly deep brisket which precludes a pinched front.
[ترجمه گوگل]آنها با یک سینه نسبتاً عمیق از هم جدا می شوند که جلوی گیره ای را نمی گیرد
[ترجمه ترگمان]آن ها از هم جدا شده و از هم جدا شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The chopped brisket variation resembles a sandwich made with minced meat in a tangy tomato sauce called a "Sloppy Joe" in other parts of the country.
[ترجمه گوگل]واریاسیون برسکت خرد شده شبیه ساندویچی است که با گوشت چرخ کرده در سس گوجه فرنگی تند به نام "Sloppy Joe" در سایر نقاط کشور درست می شود
[ترجمه ترگمان]تغییر خرد شده خرد شده شبیه به ساندویچی است که با گوشت خرد شده در سس گوجه فرنگی تند به نام \"جو جو\" در بخش های دیگر کشور تولید شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A thin cut of beef from the brisket.
[ترجمه گوگل]برش نازکی از گوشت گاو از روی سینه
[ترجمه ترگمان]گوشت گاو از گوشت سینه گوشت گاو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cut along the natural direction of brisket at xiphoid and get the top meat.
[ترجمه گوگل]در امتداد جهت طبیعی سینه در xiphoid برش دهید و گوشت بالایی را بگیرید
[ترجمه ترگمان]در امتداد جهت طبیعی of در xiphoid ببرید و گوشت بالا بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Supporters ate piles of beef brisket and toasted marshmallows at the fire pit.
[ترجمه گوگل]حامیان انبوهی از سینه گاو و گل ختمی برشته شده را در محل آتش سوزی خوردند
[ترجمه ترگمان]supporters تکه های گوشت گاو و شیرینی های برشته را در چاله آتش برشته کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Transfer brisket, fat side up, to large roasting pan.
[ترجمه گوگل]سینه را با سمت چربی به سمت بالا به ماهیتابه بزرگ بریزید
[ترجمه ترگمان]انتقال حرارت، چربی به بالا، به بزرگ کردن ماهی تابه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Small sable the temple adore a Wen brisket from the south, flutter tail, rush toward the adytum of Yi snow.
[ترجمه گوگل]سمور کوچک معبد پرستش یک سینه ون از جنوب، بال دم، عجله به سمت آدیتوم برف یی
[ترجمه ترگمان]پوست سمور سیاه یک ون brisket را که از سمت جنوب تکان می خورد و شتابان به سوی adytum یی های یی ها سرازیر می شوند، مورد ستایش قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The chicken brisket slice, adds the refined salt (1 gram), the chicken egg white, the titanium white (10 grams) to equalize first.
[ترجمه گوگل]برش سینه مرغ، نمک تصفیه شده (1 گرم)، سفیده تخم مرغ، سفیده تیتانیوم (10 گرم) را اضافه می کند تا ابتدا یکدست شود
[ترجمه ترگمان]برش مرغ، نمک تصفیه شده (۱ گرم)، سفیده تخم مرغ، سفید تیتانیوم (۱۰ گرم)را به تساوی اول اضافه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There's the brisket around the ribs, the Jacob's ladder – what the Americans call short rib – and then the famed forerib, curving like an ocean wave.
[ترجمه گوگل]سینه دور دنده ها، نردبان یعقوب - چیزی که آمریکایی ها آن را دنده کوتاه می نامند - و سپس قسمت جلویی معروف که مانند موج اقیانوس خمیده است
[ترجمه ترگمان]گوشت سینه در دنده ها، نردبان جیکوب - چیزی که آمریکایی ها دنده کوتاه نامیده می شوند - و بعد the معروف مثل موج اقیانوس به آن انحنا پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گوشت سینه (اسم)
brisket

انگلیسی به انگلیسی

• breast meat; animal's breast

پیشنهاد کاربران

brisket ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: سرسینه 1
تعریف: بخشی از لاشه که شامل بخش های پیشین و پایین دنده هاست
نام نوعی بیماری که قلب و شش درگیر میشود.

بپرس