brinkmanship

/ˈbrɪŋkmənˌʃɪp//ˈbrɪŋkmənʃɪp/

سیاست قبول مخاطره، سیاست رفتن تا مرز جنگ (برای از میدان به در کردن حریف) (brinksmanship هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the practice of seeking advantage by pursuing a dangerous course of action to the brink of disaster.

جمله های نمونه

1. There is a lot of political brinkmanship involved in this latest development.
[ترجمه گوگل]در این تحولات اخیر حاشیه های سیاسی زیادی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]کاره ای سیاسی زیادی در این توسعه اخیر وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In any game of brinkmanship, it is possible that one side will collapse suddenly.
[ترجمه گوگل]در هر بازی حاشیه ای، ممکن است یک طرف به طور ناگهانی سقوط کند
[ترجمه ترگمان]در هر بازی of، ممکن است که یک طرف ناگهان واژگون شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. That different creditors should play at brinkmanship is understandable.
[ترجمه گوگل]اینکه طلبکاران مختلف باید در آستانه بازی باشند قابل درک است
[ترجمه ترگمان]آن طلبکاران مختلف باید در brinkmanship بازی کنند، قابل درک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The potential breakthrough comes at a moment of brinkmanship by the North.
[ترجمه گوگل]این پیشرفت بالقوه در لحظه ای از لبه پرت شمال به دست می آید
[ترجمه ترگمان]پیشرفت های بالقوه در یک لحظه of از سوی شمال انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is no gainsaying the fact that brinkmanship is a dangerous game.
[ترجمه گوگل]این واقعیت وجود ندارد که حاشیه بازی خطرناکی است
[ترجمه ترگمان]هیچ شکی نیست که brinkmanship یک بازی خطرناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The talks have collapsed and both sides have resorted to brinkmanship.
[ترجمه گوگل]مذاکرات شکست خورده است و هر دو طرف به حاشیه رانده شده اند
[ترجمه ترگمان]مذاکرات فرو ریخته و هر دو طرف به brinkmanship متوسل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But Browne and others Tuesday suggested that Copps might just be engaging in rhetorical brinkmanship.
[ترجمه گوگل]اما براون و دیگران روز سه‌شنبه پیشنهاد کردند که Copps ممکن است فقط درگیر حاشیه‌های لفاظی باشد
[ترجمه ترگمان]اما براون و دیگران سه شنبه پیشنهاد کردند که Copps ممکن است در brinkmanship لفاظی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. North Korean Leader Chooses Successor Amid Signs of More Brinkmanship.
[ترجمه گوگل]رهبر کره شمالی جانشین خود را در میان نشانه‌هایی از حاشیه‌گرایی بیشتر انتخاب می‌کند
[ترجمه ترگمان]رهبر کره شمالی، Chooses Successor، در میان نشانه های of بیشتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As today's Wall Street Journal article notes, late - state negotiations often full of brinkmanship.
[ترجمه فریبا] همان ژور که در مقاله وال استریت ژورنال اشاره می سود ، مذاکرات اخیر، مذاکراتی اغلب پر مخاطرهبوده است
|
[ترجمه گوگل]همانطور که مقاله امروز وال استریت ژورنال اشاره می کند، مذاکرات اواخر دولت اغلب پر از حاشیه است
[ترجمه ترگمان]همانطور که مقاله وال استریت ژورنال می گوید، مذاکرات اخیر اغلب مملو از brinkmanship است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• practice of taking big risks in the hopes that the opponent will back down (especially in politics)
brinkmanship is a method of behaviour, especially in politics, in which you deliberately get into dangerous situations which could result in disaster but which could also bring success.

پیشنهاد کاربران

زورآزمایی
بااتش بازی کردن
ماجراجویی
brinkmanship ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: دشمن ترسانی
تعریف: روشی برای گرفتن حداکثر امتیاز از رقیب در یک بحران سیاست خارجی ازطریق تظاهر به مبادرت به جنگ

بپرس