اِعمال کردن
استفاده از چیزی مانند قدرت، دانش و جزمیت فردی به قسمی که روی کسی یا چیزی اثر زیاد بگذارد، با هدفی خاص روی کسی یا چیزی متمرکز شدن. مثال:
• When an electric field is applied, a force is brought to bear on the free electrons; as a consequence, they all experience an acceleration in a direction opposite to that of the field, by virtue of their negative charge
... [مشاهده متن کامل]
هنگامی که یک میدان الکتریکی اعمال می شود، نیرویی به الکترون های آزاد وارد می شود که در نتیجه، همه آنها به دلیل بار منفی خود شتابی را در جهت مخالف میدان تجربه می کنند.
Pressure was brought to bear on those with overdue accounts.
فشار بر کسانی که حساب های عقب افتاده داشتند وارد شد.
... [مشاهده متن کامل]
هنگامی که یک میدان الکتریکی اعمال می شود، نیرویی به الکترون های آزاد وارد می شود که در نتیجه، همه آنها به دلیل بار منفی خود شتابی را در جهت مخالف میدان تجربه می کنند.
فشار بر کسانی که حساب های عقب افتاده داشتند وارد شد.
کمک گرفتن، به کار گرفتن
به کار گرفتن، استفاده کردن
برای استفاده در