bring sth to the table

پیشنهاد کاربران

• به طور کلی به معنای مشارکت کردن در چیزی ( بحث، پروژه، امر اقتصادی و غیره ) هستش.
معادل های فارسیش:
• مشارکت کردن
• پیشنهاد، ارائه یا فراهم کردن
• رو دایره ریختن
• وسط، به میدان یا روی میز آوردن
...
[مشاهده متن کامل]

consultants who can bring strategic thinking to the table.
مشاورانی که می توانند تفکر استراتژیک را ارائه دهند.
Huge numbers of investors brought their money to the table.
تعداد زیادی از سرمایه گذاران پول خود را ( برای مشارکت در پروژه ) به میدان آوردند.

بپرس