مراجعه شود به up to speed
"میشه منو در جریان آخرین وضعیت پروژه بذاری؟"
"نیاز دارم یکی سریع منو به روز کنه. "
... [مشاهده متن کامل]
"اون قبل از جلسه منو در جریان گذاشت. "
"بذار برات توضیح بدم که چی شد. "
"این گزارش همه رو در جریان میذاره. "
"من مریض بودم—میشه خلاصه بگی چی گذشت؟"
"مدیر تیم رو در جریان آخرین تغییرات گذاشت. "
"یه تماس کوتاه کافیه تا بروز شی. "
"باید هرچه سریعتر در جریان قرار بگیره. "
"این سند همه چیز رو برات روشن میکنه. "
- - -
- "Bring me up to speed" is commonly translated as "منو در جریان بذار" ( informal ) or "مرا به روز کن" ( semi - formal ) .
- In Persian, "در جریان گذاشتن" ( informing ) or "به روز کردن" ( updating ) are the most natural equivalents.
- Some variations use "خلاصه گفتن" ( summarizing ) or "روشن کردن" ( clarifying ) depending on context.
منو در جریان بذار
کسی رو در جریان آخرین اطلاعات یا رویدادها گذاشتن یا به نوعی آپدیت کردن
یا چیزی رو به کسی یاد بدی که دیگران دربارش میدونن یا انجام میدن
Arsin is bringing me up to speed on the new computer system but it's slow going. I'm too old for this stuff
یا چیزی رو به کسی یاد بدی که دیگران دربارش میدونن یا انجام میدن