bring into line


به صف کردن (یا شدن)، ردیف کردن، همساز کردن، سر راست کردن

جمله های نمونه

1. The other members of the board must be brought into line.
[ترجمه گوگل]سایر اعضای هیأت مدیره باید همسو شوند
[ترجمه ترگمان]اعضای دیگر این تخته را باید به خط انتقال داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Britain must be brought into line with the rest of Europe on taxes.
[ترجمه گوگل]بریتانیا باید در زمینه مالیات با بقیه اروپا هماهنگ شود
[ترجمه ترگمان]بریتانیا باید با بقیه اروپا در مالیات مواجه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The few party rebels were soon brought into line.
[ترجمه گوگل]تعداد معدودی از شورشیان حزب به زودی در صف قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]چند نفر از شورشیان به زودی وارد صف شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The salaries of temporary employees ought to be brought into line with those of permanent staff.
[ترجمه گوگل]حقوق کارکنان موقت باید با حقوق کارکنان دائمی مطابقت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]حقوق کارمندان موقتی باید با کارکنان دائمی همراه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Unionists want methods of legislating for Northern Ireland to be brought into line with those for the rest of the United Kingdom.
[ترجمه گوگل]اتحادیه‌ها می‌خواهند روش‌های قانون‌گذاری برای ایرلند شمالی با روش‌های بقیه بریتانیا مطابقت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]Unionists خواهان روش های تصویب قانون گذاری برای ایرلند شمالی هستند تا با بقیه انگلستان به صف شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All the member-states agree that it would be desirable for such rules to be brought into line.
[ترجمه گوگل]همه کشورهای عضو موافق هستند که مطلوب است که چنین قوانینی مطابقت داشته باشند
[ترجمه ترگمان]تمامی کشورهای عضو اتفاق نظر دارند که این قانون برای ایجاد چنین قوانینی مطلوب خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Everybody had been persuaded, one way or another, and brought into line.
[ترجمه گوگل]همه، به هر طریقی، متقاعد شده بودند و به صف کشیده شده بودند
[ترجمه ترگمان]همه متقاعد شده بودند که یک راه یا یک راه دیگر وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Its of inevitable necessity to bring into line Ideological-Po1itical Education of university students with the harmonious social sight and cultivate students sense of harmony.
[ترجمه گوگل]تطبیق آموزش ایدئولوژیک-سیاسی دانشجویان با دید اجتماعی هماهنگ و پرورش حس هماهنگی در دانشجویان امری اجتناب ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]این الزام اجتناب ناپذیر برای ایجاد خط ایدئولوژیکی بین دانشجویان دانشگاه با دید اجتماعی هماهنگ و پرورش حس سازگاری و هماهنگی دانش آموزان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's of inevitable necessity to bring into line the ideological and political education of university students with the harmonious social sight and cultivate student' sense of harmony.
[ترجمه گوگل]تطبیق آموزش عقیدتی و سیاسی دانشجویان با دید اجتماعی هماهنگ و پرورش حس هماهنگی دانشجویی امری اجتناب ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]ضروری است که آموزش ایدئولوژیک و سیاسی دانشجویان دانشگاه را با منظره هماهنگ اجتماعی هماهنگ کرده و حس هماهنگی دانشجویی را پرورش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. "Bring into line with the world" is now a fashionable statement in China.
[ترجمه گوگل]اکنون در چین یک جمله مد روز است: «با جهان هماهنگ شوید»
[ترجمه ترگمان]چین در حال حاضر یک بیانیه مد روز در چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. However, the authorities face a huge challenge to try to bring into line thousands of small factories nationwide that can easily evade checks either through bribes, deceit or faking their paperwork.
[ترجمه گوگل]با این حال، مقامات با چالش بزرگی روبرو هستند تا تلاش کنند هزاران کارخانه کوچک را در سراسر کشور به صف کنند که به راحتی می توانند از طریق رشوه، فریب یا جعل اسناد خود از چک فرار کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، مقامات با چالشی عظیم مواجه هستند و تلاش می کنند تا هزاران کارخانه کوچک را در سراسر کشور وارد کنند که به راحتی می توانند از طریق رشوه، فریب و جعل اسناد و مدارک خود دست به فرار بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Certain conditions, such as "related-party" transactions, are almost impossible to bring into line with international standards, so they will be fudged.
[ترجمه گوگل]برخی از شرایط، مانند معاملات "شخص وابسته"، تقریبا غیرممکن است که با استانداردهای بین المللی مطابقت داشته باشند، بنابراین آنها را فاج می کنند
[ترجمه ترگمان]شرایط خاص مانند معاملات \"حزبی\" تقریبا غیر ممکن است تا با استانداردهای بین المللی همخوانی داشته باشد، بنابراین آن ها fudged خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sends the material even slightly not to return, we will keep secret and bring into line with the company talented person database for you.
[ترجمه گوگل]مطالب را حتی کمی ارسال می کند تا برنگردد، ما راز نگه می داریم و با پایگاه داده افراد با استعداد شرکت برای شما هماهنگ می کنیم
[ترجمه ترگمان]این مواد حتی کمی هم برای بازگشت ارسال نمی کنند، ما راز خود را حفظ کرده و با پایگاه داده فرد با استعدادی که برای شما ایجاد می کند، ارتباط برقرار می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It showed that the American strategy in the Far East did not only aim to cope with the changes of situation in the Far East but also to bring into line the contradictions among its allies.
[ترجمه گوگل]این نشان داد که استراتژی آمریکا در خاور دور نه تنها با هدف کنار آمدن با تغییرات اوضاع در خاور دور بلکه همسو کردن تضادهای بین متحدانش است
[ترجمه ترگمان]این گزارش نشان داد که استراتژی آمریکا در خاور دور نه تنها با هدف مقابله با تغییرات اوضاع در خاور دور، بلکه برای همسو کردن تناقضات میان متحدان خود هدف قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

خانم ها و آقایون گل،
این عبارت یعنی:
If you keep someone in line or bring them into line, you make them obey you, or you make them behave in the way you want them to
به معنای:
کسی را وادار به اطاعت کردن یا کسی را وادار به انجام رفتاری کردن که مطابق میل دیگری است.

بپرس