bring into
تخصصی
پیشنهاد کاربران
باعث شدن ( تا کسی یا چیزی تو موقعیت خاصی قرار بگیره )
to cause someone or something to be in a particular situation
The work brought me into contact with a lot of very interesting people
باعث شدن ( باعث بشی کسی تو موقعیت خاصی قرار بگیره
to cause someone or something to be in a particular situation
The work brought me into contact with a lot of very interesting people
طبیعی کردن
مثلاً طبیعی کردن اخلاق یا معرفت شناسی یا ذهن، شعور و . . .
پای کسی رو وسط چیزی کشیدن
وارد کردن
Don't bring my father into this
پدرمو قاطی این مسئله نکن
پدرمو قاطی این مسئله نکن
باعث به عمل واداشتن، به واکنش واداشتن
آوردن به
موجب شدن، واداشتن، باعث شدن
وارد شدن، وارد کردن