bring home the dough

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
نان آور بودن / پول درآوردن برای خانواده / خرج زندگی را تأمین کردن/ خرج خونه رو دادن
این اصطلاح به صورت غیررسمی به معنای درآمد داشتن و پول آوردن برای خانواده یا خود استفاده می شود. واژه ی dough در اینجا به صورت عامیانه به معنای �پول� به کار رفته.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: Ever since he got that new job, he's been bringing home the dough. از وقتی اون شغل جدید رو گرفته، حسابی داره پول درمیاره.
🔸 مترادف ها:
| bring home the bacon | make money | earn a living | rake in cash | make bank |