bring home the bacon

/brɪŋ hoʊm ðə ˈbeɪkən//brɪŋ həʊm ðə ˈbeɪkən/

1- تاریخ چیزی را جلو آوردن، جلو انداختن، 2- به صفحه ی بعد بردن 3- ایراد کردن، (عامیانه) 1- نان آور خانواده بودن 2- موفق شدن

جمله های نمونه

1. His friends had all gone to college or were bringing home the bacon.
[ترجمه Fateme] همه ی دوستاش یا دانشگاه رفته بودن یا نون اور خونه بودن
|
[ترجمه گوگل]دوستانش همگی به دانشگاه رفته بودند یا بیکن را به خانه می آوردند
[ترجمه ترگمان]دوستانش همگی به دانشگاه رفته بودند و یا به خانه می آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Stop for nothing. Bring home the bacon.
[ترجمه Alireza] به خاطر هیچ و پوچ از پا ننشین. نان آور خانواده باش.
|
[ترجمه گوگل]بیهوده توقف کن بیکن را به خانه بیاورید
[ترجمه ترگمان] به خاطر هیچی تمومش کن بیکن رو بیار خونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Husband: I bring home the bacon. That's all I should worry about.
[ترجمه پاپلی] من نون اور خونه هستم. تمام چیزی که باید نگرانش باشم همینه.
|
[ترجمه گوگل]شوهر: من بیکن را به خانه می آورم این تمام چیزی است که باید نگرانش باشم
[ترجمه ترگمان] من بیکن رو میارم خونه تنها چیزی که باید نگرانش باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Both Richard and Samantha got work to bring home the bacon for their children.
[ترجمه Mahsa] ریچارد و سامانتا هردو کار کردن تا خرج بچه هارا بدهند
|
[ترجمه گوگل]ریچارد و سامانتا هر دو برای آوردن بیکن به خانه برای فرزندانشان کار کردند
[ترجمه ترگمان]هم ریچارد و هم سامانتا برای آوردن گوشت خوک به فرزندانشان تلاش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Both Richard and Samantha got jobs to bring home the bacon for their children.
[ترجمه Alireza] هم ریچارد و هم سامانتا برای اینکه از پس مخارج فرزندانشان بربیاند کار کردند.
|
[ترجمه گوگل]ریچارد و سامانتا هر دو شغل پیدا کردند تا بیکن را برای فرزندانشان به خانه بیاورند
[ترجمه ترگمان]ریچارد و سامانتا هر دو کار پیدا کردند تا برای بچه هایشان گوشت بیاورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They struggle to earn enough money to bring home the bacon.
[ترجمه Mahsa] آنها سخت تکاپو کردند برای بدست آوردن پول بیستر که نان آور خانواده باشند
|
[ترجمه گوگل]آنها برای به دست آوردن پول کافی برای آوردن بیکن به خانه تلاش می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تلاش می کنند پول کافی برای آوردن گوشت به خانه بدست بیاورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Someone has bring home the bacon the family.
[ترجمه Alireza] فردی برای خانواده نان آوری کرده است.
|
[ترجمه گوگل]کسی بیکن خانواده را به خانه آورده است
[ترجمه ترگمان]یه نفر با خانواده - ش بیکن \"میاره خونه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Men were supposed to bring home the bacon.
[ترجمه Alireza] از قدیم الیام وظیفه ی مردان نان آوری بوده است.
|
[ترجمه Mahsa] مردها نان آور خاتواده بودند
|
[ترجمه گوگل]قرار بود مردها بیکن را به خانه بیاورند
[ترجمه ترگمان]مردها قرار بود گوشت خوک بیارن خونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Most men who bring home the bacon five days a week relax over the weekend.
[ترجمه Mahsa] بیشتر مردانی که نان اور خانواده هستند هفته ای ۵ روز. تمام آخرهفته استراحت میکندد
|
[ترجمه Alireza] اکثر مردانی که پنج روز در هفته نان آوری میکنند در طی آخر هفته به خود استراحت میدهند.
|
[ترجمه گوگل]اکثر مردانی که پنج روز در هفته بیکن را به خانه می آورند در آخر هفته استراحت می کنند
[ترجمه ترگمان]بیشتر مردانی که گوشت را پنج روز در هفته برای استراحت به خانه می آورند، در آخر هفته استراحت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The twins hope to bring home the bacon.
[ترجمه Mahsa] دوقلوها امیدوارند که نان آور خانواده شوند
|
[ترجمه گوگل]دوقلوها امیدوارند که بیکن را به خانه بیاورند
[ترجمه ترگمان]دوقلوها امیدوار بودند که گوشت خوک را به خانه بیاورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His methods may bring home the bacon.
[ترجمه Alireza] فنون وی یحتمل سبب میشود نان آور خانواده باشد.
|
[ترجمه گوگل]روش های او ممکن است بیکن را به خانه بیاورد
[ترجمه ترگمان]روش او می تواند بیکن را به خانه بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That was the motivation to bring home the bacon.
[ترجمه گوگل]این انگیزه برای آوردن بیکن به خانه بود
[ترجمه ترگمان]این انگیزه آوردن بیکن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I have to bring home the bacon.
[ترجمه Mahsa] من مجبورم نان آور خانواده باشم
|
[ترجمه گوگل]من باید بیکن را به خانه بیاورم
[ترجمه ترگمان]باید گوشت خوک رو بیارم خونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We both bring home the bacon.
[ترجمه Alireza] ما جفتمون نان آور خانواده ایم.
|
[ترجمه گوگل]ما هر دو بیکن را به خانه می آوریم
[ترجمه ترگمان] ما هر دو بیکن رو به خونه میاریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I hope so. I bring home the bacon.
[ترجمه گوگل]امیدوارم بیکن را به خانه می آورم
[ترجمه ترگمان] امیدوارم من بیکن رو میارم خونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) provide for one's family, financially support one's family

پیشنهاد کاربران

موفق شدن - شیر برگشتن
ترکی:
چورک قازانماک،
پول در آوردن، نون به خونه آوردن
به نظرم آشناترین، پربسامدترین اصطلاح آذربایجانی ها باشد.
1 -
to earn money to live on
کسب درآمد کردن برای تامین زندگی
Men were once solely responsible for bringing home the bacon.
2 -
to be successful at something
در کاری موفق بودن
They said they would bring home the bacon, but so far they have done no such thing, with sales falling 14%.
...
[مشاهده متن کامل]

bring home the bacon
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/bacon
توضیح درباره اصطلاح bring home the bacon
چون قوت غالب غربی ها گوشت خوک است، اصطلاح bring home the bacon به معنای آوردن گوشت خوک به خانه معادل نزدیک اصطلاح نان آور خانه بودن یا پول به خانه آوردن است.
منبع: سایت بیاموز
نان آور خانواده بودن
پول درآوردن
موفق بودن و نان شب در آوردن
همه دوستاش یا
به دانشگاه رفتن یا نون اور خونه بودن

بپرس