bring forth

/ˈbrɪŋˈfɔːrθ//brɪŋfɔːθ/

معنی: بارور شدن، ثمر اوردن، طرح کردن
معانی دیگر: از کیفیت چیزی کاستن، 1- موجب شدن، منجر شدن به، تولید کردن 2- زادن

جمله های نمونه

1. April showers bring forth May flowers.
[ترجمه گوگل]رگبارهای ماه آوریل گلهای اردیبهشت را به بار می آورند
[ترجمه ترگمان]رگبار آوریل گل های ماه مه را به بیرون می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. March winds and April showers bring forth May flowers.
[ترجمه گوگل]بادهای مارس و رگبارهای آوریل گلهای اردیبهشت را به بار می آورند
[ترجمه ترگمان]باده ای ماه مارس و رگبار آوریل گل های ماه مه را به پیش می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Why does Elsbeth not bring forth a child?
[ترجمه گوگل]چرا الزبث فرزندی به دنیا نمی آورد؟
[ترجمه ترگمان]چرا کودک را به اینجا نیاورد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. What horrors will it bring forth?
[ترجمه گوگل]چه وحشت هایی را به همراه خواهد داشت؟
[ترجمه ترگمان]چه وحشتی بر سر خواهد آورد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Trees bring forth fruit.
[ترجمه گوگل]درختان میوه می دهند
[ترجمه ترگمان]درختان میوه می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A strong hand had to bring forth political altruism, whatever the tone of economics.
[ترجمه گوگل]یک دست نیرومند باید نوع دوستی سیاسی را به وجود می آورد، صرف نظر از لحن اقتصاد
[ترجمه ترگمان]یک دست نیرومند نوع دوستی سیاسی را، هر چه که لحن اقتصاد بود، به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Polluted water might bring forth a host of diseases.
[ترجمه گوگل]آب آلوده ممکن است باعث ایجاد بیماری های زیادی شود
[ترجمه ترگمان]آب آلوده ممکن است میزبان بیماری ها باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A tree can only bring forth something of its own kind.
[ترجمه گوگل]یک درخت فقط می تواند چیزی از نوع خودش را به وجود بیاورد
[ترجمه ترگمان]فقط یک درخت می تواند چیزی از نوع خودش بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He will bring forth your righteousness as the light And your judgment as the noonday.
[ترجمه گوگل]او عدالت شما را مانند نور و داوری شما را مانند ظهر بیرون خواهد آورد
[ترجمه ترگمان]او عدالت شما را مانند روشنایی روز روشن خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Here on basic up bring forth having pertinency steer down chirp measure, keeping motorcycle ride speeding up noise marked reduce.
[ترجمه گوگل]در اینجا در اصل بالا آوردن مناسب بودن هدایت به پایین اندازه گیری صدای جیر جیر، نگه داشتن موتور سیکلت سواری سرعت سر و صدا مشخص شده کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]در اینجا در پایه اصول اولیه این است که pertinency را به پایین هدایت کنید و موتور سیکلت را با سرعت بالا نگه دارید و نویز را کاهش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bring forth the Light within yourself, and with each righteous swing you shall be heartened.
[ترجمه گوگل]نور را در درون خود بیرون بیاورید و با هر نوسان درستی دل تان خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]نور را باخود به درون خود بیاورید و با هر ضربه صحیح شما را دلگرم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Canst thou bring forth Mazzaroth in his season ? or canst thou guide Arcturus with his sons?
[ترجمه گوگل]آیا می توانی ماتزاروت را در فصل او بیاوری؟ یا آیا می توانی آرکتوروس را با پسرانش راهنمایی کنی؟
[ترجمه ترگمان]آیا تو Mazzaroth را در فصل او پیش خواهی برد؟ یا می توانی او را با فرزندان خود راهنمایی کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Weed through the old to bring forth the new.
[ترجمه گوگل]قدیم را بزدایید تا جدید را بیرون بیاورید
[ترجمه ترگمان]وید داره پیر میشه تا جدید را بیاره بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ninthly, commercial banks should constantly bring forth new assortment of loan.
[ترجمه گوگل]نهم، بانک‌های تجاری باید مرتباً مجموعه‌ای از وام‌های جدید ارائه کنند
[ترجمه ترگمان]بانک های تجاری باید به طور مداوم مجموعه جدیدی از وام را عرضه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بارور شدن (فعل)
bring forth

ثمر اوردن (فعل)
bring forth

طرح کردن (فعل)
propose, design, draw, scheme, draft, plan, bring forth, lay, propound, sketch, put forward

انگلیسی به انگلیسی

• cause, produce; give birth to

پیشنهاد کاربران

مثال:
Their problem is us bringing forth a new discourse in response to the invalid, corrupt, discriminatory global order that prevails in the world today.
مشکل آنها ما هستیم که یک گفتمان جدید �مطرح کردیم� در پاسخ به نظم جهانیِ باطل فاسدِ تبعیض آمیز، که امروز در جهان حاکم است.
To bring forth means to deliver or give birth to a baby. It implies the act of bringing the baby into the world.
زایمان یا به دنیا آوردن نوزاد
مثال؛
You’re doing amazing, keep pushing, and bring forth your baby.
...
[مشاهده متن کامل]

A partner might support the laboring person by saying, “I’m here to help you bring forth our child. ”
In a birth announcement, someone might write, “We are thrilled to announce that we have brought forth a healthy baby boy. ”

Naomi is too old to bring forth children.
نَعُومی به دلیل سالخوردگی نمی توانست فرزندی بیاورد.
water it with your tears and it will bring forth fruit
با اشکهای خودت آبیاری کن؛ زیرا زمینی که با اشک آبیاری شده باشد، میوه خواهد داد.
1. ایجاد کردن
2. طرح کردن
3. به بار آوردن ( میوه )
4. به دنیا آوردن ( فرزند )
در دادگاه: به جایگاه شهود فراخواندن.
And God said, let the earth bring forth the living creature after his kind
The Bible
پیش آوردن - پیش رو قرار دادن
بیرون دادن
فراهم آوردن
بیرون آوردن
حاصل آوردن
مکشوف ساختن

بپرس