bring back

/brɪŋ bæk//brɪŋ bæk/

1- باز آوردن 2- به یاد آوردن، به خاطر خطور دادن

جمله های نمونه

1. All the treasures of the earth would not bring back one lost moment.
[ترجمه علیرضا] تمام گنجینه های جهان نمی توانند یک لحظه ی از دست رفته را برگردانند.
|
[ترجمه گوگل]تمام گنج های زمین یک لحظه از دست رفته را برنمی گرداند
[ترجمه ترگمان]تمام گنجینه های جهان یک لحظه از دست نخواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Bring back some tea for me.
[ترجمه گوگل]برای من چای بیاور
[ترجمه ترگمان]برای من چای بیاور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Please bring back all library books by the end of the week.
[ترجمه گوگل]لطفاً تا پایان هفته همه کتابهای کتابخانه را تحویل بگیرید
[ترجمه ترگمان]لطفا تمام کتاب های کتابخانه را تا آخر هفته بیاورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Please bring back the book tomorrow.
[ترجمه گوگل]لطفا فردا کتاب را بیاورید
[ترجمه ترگمان] لطفا فردا کتاب رو برگردون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What shall I bring back for the children from Paris?
[ترجمه علیرضا فدکی] چه چیزی باید برای بچه ها از پاریس باخود بیاورم ؟
|
[ترجمه گوگل]از پاریس برای بچه ها چه بیاورم؟
[ترجمه ترگمان]من از پاریس چه خواهم آورد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Those old songs bring back memories.
[ترجمه گوگل]آن آهنگ های قدیمی خاطرات را زنده می کند
[ترجمه ترگمان]اون آهنگ های قدیمی خاطراتی رو زنده می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She went to Paris to bring back her errant son.
[ترجمه گوگل]او برای بازگرداندن پسر خطاکارش به پاریس رفت
[ترجمه ترگمان]به پاریس رفت تا پسر errant را به خانه بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's now unlikely that future parliaments will bring back the death penalty.
[ترجمه علی] اکنون بعید است که پارلمان های بعدی مجازات اعدام را احیا کنند
|
[ترجمه گوگل]اکنون بعید است که پارلمان های آینده مجازات اعدام را بازگردانند
[ترجمه ترگمان]اکنون بعید است که پارلمان های آینده مجازات اعدام را به تعویق بیاندازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Should we bring back the birch as a punishment?
[ترجمه گوگل]آیا باید توس را به عنوان مجازات برگردانیم؟
[ترجمه ترگمان]آیا باید از درخت غان را به عنوان تنبیه بر گردونیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The photos bring back lots of good memories.
[ترجمه گوگل]عکس ها خاطرات خوب زیادی را زنده می کنند
[ترجمه ترگمان]عکس ها خاطرات خوب بسیاری را به همراه می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The city council has decided to bring back the old electric trams.
[ترجمه گوگل]شورای شهر تصمیم به بازگرداندن ترامواهای برقی قدیمی گرفته است
[ترجمه ترگمان]شورای شهر تصمیم گرفته است که the برقی قدیمی را مجددا باز گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This is going to bring back into print and the public eye the real man.
[ترجمه گوگل]این مرد واقعی را به چاپ و چشم عموم بازگرداند
[ترجمه ترگمان]این قرار است به چاپ برسد و مردم واقعی به چشم مردم نگاه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If one effect of recession is to bring back collecting, rather than investing, then the market will recover.
[ترجمه گوگل]اگر یکی از اثرات رکود به جای سرمایه گذاری، بازگرداندن جمع آوری باشد، آنگاه بازار بهبود می یابد
[ترجمه ترگمان]اگر یکی از اثرات رکود اقتصادی، به جای سرمایه گذاری، جمع آوری شود، پس بازار بهبود خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When can you bring back those books I lent you?
[ترجمه گوگل]چه زمانی می توانید آن کتاب هایی را که به شما قرض دادم برگردانید؟
[ترجمه ترگمان]کی می توانی آن کتاب هایی را که به تو قرض دادم برگرداند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This time you bring back a whole box of plugs to put under the counter.
[ترجمه گوگل]این بار یک جعبه کامل پریز را برگردانید تا زیر پیشخوان بگذارید
[ترجمه ترگمان]این دفعه یک جعبه پر از دو شاخه داری که باید زیر پیشخوان جا بدهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• make return

پیشنهاد کاربران

They thought they would never see each other but fate brought them back together
اون ها فکر کردن که هیچ وقت همدیگرو نخواهند دید اما سرنوشت اون ها را به هم برگردوند 👩‍❤️‍💋‍👨
در کنار لغات پیشنهاد قبلی
head back: برگشتن
یکبار برای همیشه ( تفاوت هاشون رو با مثال ببینید ) :
۱. bring back: بازگرداندن
They're bringing me back to that crummy town.
۲ . take back: ( جنس ) پس دادن، ( حرف و غیره ) پس گرفتن
The watch didn't work, so I took it back.
...
[مشاهده متن کامل]

۳. give back: برگرداندن، پس دادن
When can you give back the money that you owe?
۴. have back: پس گرفتن
Could I have it back if you're done with it?
۵. come back: بازگشتن
She was upset that her husband hadn't come back.
۶. get back: برگشتن
Let's get back to the video.
۷. be back: برگشتن
I'm back baby

به یاد کسی آوردن
ب یاد افتادن
مجددا استفاده کردن
مجددا اعمال کردن
مجددا برقرار کردن
تداعی کردن
چیزی را در برگشت از یک سفر یا منطقه با خود آوردن
زنده کردن خاطرات
تجدید خاطره کردن
به گذشته فکر کردن
یاد گذشته ها افتادن
از قدیم ها یاد کردن
Bring sb/sth back:
( کسی/ چیزی رو هنگام برگشت ) با خود بردن
Longman:👇👇👇
to take something or someone with you when you come back from somewhere
Eg: Don’t forget to bring something back for the kids.
یادت نره یه چیزی رو همراه خودت برای بچه ها ببری.
Return sb to a place, usually by car
برمی گردیم
?What brings you back to london
چی تو رو به لندن کشونده
بازگرداندن
باز پس فرستادن
زنده کردن خاطرات
برگرداندن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس