brimful

/ˌbrɪmˈfʊl//ˌbrɪmˈfʊl/

معنی: لبریز، سرشار
معانی دیگر: کاملا پر، پراپر، در حال سر رفتن، مالامال، لبالب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: full to the brim or top; brimming.
متضاد: empty

جمله های نمونه

1. the glass was brimful of milk
لیوان از شیر لبریز بود.

2. the letter was brimful of complaints and threats
نامه پر بود از شکوه و تهدید.

3. with a heart brimful of love
با قلبی سرشار از عشق

4. his cup of happiness was brimful
جام سعادتش لبریز بود.

5. She was brimful of energy and enthusiasm.
[ترجمه گوگل]او سرشار از انرژی و اشتیاق بود
[ترجمه ترگمان]سرشار از انرژی و شور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The team is brimful of confidence after their win last week.
[ترجمه گوگل]این تیم پس از برد هفته گذشته خود از اعتماد به نفس بالایی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]این تیم پس از برد هفته گذشته، سرشار از اعتماد به نفس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Young people are always brimful of new ideas and hope.
[ترجمه گوگل]جوانان همیشه سرشار از ایده های نو و امید هستند
[ترجمه ترگمان]جوانان همیشه سرشار از ایده های جدید و امید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nobody could call this year's Cannes film festival brimful of wonderful surprises.
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند جشنواره فیلم کن امسال را پر از شگفتی های شگفت انگیز بداند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی توانست فستیوال فیلم کن امسال را پر از شگفتی شگفت انگیز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She's certainly brimful of energy.
[ترجمه گوگل]او مطمئنا سرشار از انرژی است
[ترجمه ترگمان]او واقعا سرشار از انرژی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Is it gold or scarlet red brimful?
[ترجمه گوگل]آیا لبه قرمز طلایی یا قرمز مایل به قرمز است؟
[ترجمه ترگمان]این عکس های gold یا سرخ رنگ است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He is brimful of new ideas.
[ترجمه گوگل]او سرشار از ایده های جدید است
[ترجمه ترگمان]او سرشار از ایده های جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The tale was long, but brimful of interest.
[ترجمه گوگل]داستان طولانی بود، اما پر از علاقه
[ترجمه ترگمان]این داستان طولانی بود، اما سرشار از علاقه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I am brimful of chowder.
[ترجمه گوگل]من پر از آبگوشت هستم
[ترجمه ترگمان]من سرشار از سیرابی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The air rings with water music as snowmelt and spring rains sluice down the Rize Valley, tumbling in broad cataracts from one brimful lake to another.
[ترجمه گوگل]در حالی که ذوب برف و باران های بهاری از دره ریزه فرو می ریزد و آب مرواریدهای وسیعی از یک دریاچه پر از دریاچه به دریاچه ای دیگر می ریزد، هوا با موسیقی آب به صدا در می آید
[ترجمه ترگمان]در اثر ریزش باران و باران های بهاری در دره rize، از یک دریاچه به هم می ریخت و از یک دریاچه به هم می ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لبریز (صفت)
replete, large, full, awash, brimful, overfilled, flown, profuse, top-full

سرشار (صفت)
plenteous, opulent, tremendous, brimful, overfilled, profuse, plenitudinous

انگلیسی به انگلیسی

• full, ready to overflow, ample
a container that is brimful of something is full right up to the top.
someone or something that is brimful of something else has or contains a lot of it.

پیشنهاد کاربران

بپرس