اسم ( noun )
• (1) تعریف: extreme brightness or luster.
• مشابه: genius, glare, glow, sheen, splendor
• مشابه: genius, glare, glow, sheen, splendor
- It was a diamond of extraordinary brilliance.
[ترجمه گوگل] این یک الماس با درخشش خارق العاده بود
[ترجمه ترگمان] اون یه الماس فوق العاده فوق العاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون یه الماس فوق العاده فوق العاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: extreme clarity, sharpness, and quickness of mind.
- Like all truly great inventors, he possessed great brilliance.
[ترجمه گوگل] مانند همه مخترعان واقعاً بزرگ، او دارای درخشش زیادی بود
[ترجمه ترگمان] او نیز مانند همه inventors بزرگ استعداد زیادی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او نیز مانند همه inventors بزرگ استعداد زیادی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید