brightly

/ˈbrɑɪt.li//ˈbrɑɪt.li/

بزرنگی، بطورروشن

جمله های نمونه

1. There were several brightly coloured rugs scattered around.
[ترجمه گوگل]چندین قالیچه با رنگ روشن در اطراف پراکنده بود
[ترجمه ترگمان]فرش های رنگارنگ و رنگارنگ آن اطراف پراکنده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These flowers are brightly coloured in order to attract butterflies.
[ترجمه گوگل]این گل ها به منظور جذب پروانه ها به رنگ روشن هستند
[ترجمه ترگمان]این گل ها برای جذب پروانه های زیبا می درخشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The market was full of brightly coloured vegetables set out on stalls.
[ترجمه گوگل]بازار پر از سبزی های رنگارنگ بود که روی غرفه ها چیده شده بودند
[ترجمه ترگمان]بازار پر از سبزیجات رنگارنگ بود که روی stalls نصب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Crystal chandeliers glittered brightly above them.
[ترجمه گوگل]لوسترهای کریستالی به خوبی بالای سرشان می درخشیدند
[ترجمه ترگمان]chandeliers کریستال در بالای سرشان می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The moon was a brightly shining crescent.
[ترجمه گوگل]ماه یک هلال درخشان بود
[ترجمه ترگمان]هلال ماه درخشان و درخشان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She wore a necklace of brightly coloured wooden beads.
[ترجمه گوگل]او گردن بندي از مهره هاي چوبي رنگارنگ بر سر داشت
[ترجمه ترگمان]یک گردن بند با دانه های درشت و براق پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They bound the packages with brightly coloured ribbon.
[ترجمه گوگل]بسته ها را با نوار رنگی روشن بستند
[ترجمه ترگمان]آن ها بسته را با روبان رنگارنگ بسته کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The sun shone brightly in a cloudless sky.
[ترجمه گوگل]خورشید در آسمانی بدون ابر می درخشید
[ترجمه ترگمان]خورشید در آسمان بی ابر می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Predators have been observed to avoid attacking brightly coloured species.
[ترجمه گوگل]مشاهده شده است که شکارچیان از حمله به گونه های رنگارنگ اجتناب می کنند
[ترجمه ترگمان]شکارچیان برای اجتناب از حمله به گونه های درخشان و رنگارنگ مشاهده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The fire flared out brightly.
[ترجمه گوگل]آتش به شدت شعله ور شد
[ترجمه ترگمان]آتش روشن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The sun was shining brightly.
[ترجمه گوگل]خورشید به شدت می درخشید
[ترجمه ترگمان]خورشید می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Brightly coloured packaging made the pens especially appealing to children.
[ترجمه گوگل]بسته بندی رنگ های روشن این خودکارها را به ویژه برای کودکان جذاب کرده است
[ترجمه ترگمان]بسته بندی لباس های رنگی، قلم را به خصوص برای کودکان جذاب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These brightly coloured insects flit about above the surface of the water.
[ترجمه گوگل]این حشرات رنگ روشن در بالای سطح آب پرواز می کنند
[ترجمه ترگمان]این حشرات رنگارنگ به بالای سطح آب حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A fire was burning brightly in the fireplace.
[ترجمه گوگل]آتشی در شومینه شعله ور بود
[ترجمه ترگمان]آتشی در بخاری روشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The lamp was shining brightly.
[ترجمه گوگل]لامپ به شدت می درخشید
[ترجمه ترگمان]چراغ می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• luminously; radiantly; cheerfully; intelligently; clearly

پیشنهاد کاربران

با روی متبسم، با روی گشاده، با شادی، با شور و شوق.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : brighten
✅️ اسم ( noun ) : brightness / bright
✅️ صفت ( adjective ) : bright
✅️ قید ( adverb ) : brightly / bright
شادمانه
با خوشحالی
با سرحالی
آشکارا
به طور روشن. یا. روشن
روشن ( به رنگ روشن )
تابناک
با خوشحالی
روشنایی، به درخشندگی، درخشش
بطور روشن

بپرس